ترجمة
پاره از اين سخن درباره كسانى است كه راه بصره را براى جنگ با آنحضرت پيمودند
[ 617 ]
( روزگار من در دوران خلفاى ثلاثه چنين بود ، امّا همينكه دوران خلافت بمن رسيد ، گرفتاريهاى ديگر پيش آمد ، يكى آنكه طلحه و زبير ببهانه خون عثمان عايشه را با خويش همدست كردند ) آنگاه بر فرمانداران از طرف من و گنجوران گنج خانه مسلمين كه اختيارش بدست من بود ، بر مردم شهريكه همه زير فرمان و بيعت من بودند يورش بردند ، و اختلاف در بين آنها افكنده جمعشان را بر من پراكنديد ، و بر پيروان و شيعيانم تاختند ، گروهى از آنان را ( پس از زنهار دادن ) بريو و دستان كشتند ، و برخى ديگر ( مانند حكيم ابن جبلّه عبدى و پيروانش كه از نهاد پست آن بد نهادان آگاهى داشتند ، مرگ با شرافت را از چنان زندگانى ننگين برتر دانسته قبضه ) شمشيرها را چنگ يازيده و محكم گرفته ، و زد و خورد كردند ،
و آنها را با فشار تمام بر كلّه دشمن كوبيده گشتند و كشته شدند ) و خدايرا براستى ( و ايمان و يقين پاك ) ديدار نمودند .