ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است هنگاميكه در بصره براى عيادت بر علاء ابن زياد حارثى كه يكى از ياران آنجناب و بيمار بود در آمد ، همينكه خانه وسيع او را ديد فرمود :
[ 591 ]
( اى علاء ابن زياد بگو بدانم ) در دنيا با اين خانه گشاده ( كه خدا بتو ارزانى فرموده است براى آخرتت چه كردى ، و حال آنكه تو در آن جهان بدان نيازمندترى ، آرى اگر بخواهى با اين سراى گشاده گشادگى سراى آخرت را نيز دريابى مهمان را در آن بپذير ، و با خويشاوندان پيوند كن . و حقوق واجبه آن را بكسانيكه استحقاق دريافت آن را دارند بپرداز ، كه اگر چنين كردى البتّه خانه آخرترا دريافته ( و با همين كردار ستوده سند مالكيّت آن را بدست آورده ) .
علاء عرض كرد يا امير المؤمنين من از ( رفتار ) برادرم عاصم ابن زياد بشما شكايت ميكنم ، فرمود :
چه گله دارى ؟ عرض كرد پلاس خشن پوشيده ، و از جهان دورى گزيده ، فرمود : نزد منش آريد همينكه آمد بدو فرمود : اى دشمنك خويش اهريمن ناپاك تو را سرگردان خواسته است ( كه رهبانيّت را در نظرت آراسته است ، و اسلام از اين روش سخت بيزار است ) چرا بفرزند و زنت رحم نكردى ( كه آنها را بىسرپرست رها كرده و بخويش پرداخته ) مگر باورت آنست كه خدا چيزهاى پاكيزه را براى تو حلال كرده و نميخواهد كه تو از آنها بهرهمند گردى ( اى مرد تنگ چشم كم حوصله خيلى ) تو در پيش خدا كوچكتر از اين هستى ( و اينمقام براى برخى از پيمبران و اولياء است و بس ، و خداوند خود در قرآن مجيد فرمايد سوره ( 7 ) آيه ( 32 ) قُل مَن حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتى أَخرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزقِ بگو چه كس حرام كرده است زينت و روزيهاى پاكيزه كه خداوند براى بندگانش قرار داده است ، بنابراين دست از اينكار كشيده ، و بكار زندگى و اداره امور عيالاتت سرگرم باش ) .
عاصم عرض كرد : يا امير المؤمنين اين توئى كه پوشاك و خوراكت تا اين اندازه درشت و زبر و بدمزه و بى رمق است فرمود : واى بر تو منكه همچون تو نيستم ، خداوند تعالى بر پيشوايان حق واجب فرموده است كه خويش را با مردم ناتوان تهى دست برابر گيرند ، تا فشار فقر و تنگدستى فقير ناتوان را از پاى نيفكند ، ( و وقتى كه رئيس و پيشوا را در خوراك و پوشاك همچون خويش ديدند دلشان از اندوه نادارى برهد ) .