ترجمة
پس ( از شنيدن شمّه از اوصاف تقوى وصف دين را بشنويد و بدانيد ) البتّه دينى كه خداوند براى خويشش گزيده است اسلام است ، خدا بديده مهر در اين دين ديد ، و برترين آفريدگانش را به تبليغش برگزيد ، و پايههاى ( متين و مستحكم احكام ) آنرا بر پايه دوستى خويش نهاد ، اديان ديگر را بارجمندى آن خوار ، ملل ديگر را به برترى آن پست ، دشمنانش را به چيرگيش بىارج ، مخالفينش را بنصرتش مخذول ، اركان گمرهى را با پايهاش منهدم ساخت ، تشنگامان ( زلال دانش و تقوى ) از اين سرچشمه سيراب ، و اين چشمه را با كشندگان آب ( معارف الهيّه كه ائمّه طاهرين باشند ) سرشار و پر فرمود ( تا آن چشمه جارى گرديده ، و مردم را از جامهاى گواراى تفسير و تأويل آيات شريفه قرآنيّه سيراب و سرمست و بحدود دين و حقّ پرستى آشنا گرديدند ) خدا ( پايه ) اين دين را چنان ( رزين و متين ريخت و ) مقرّر فرمود كه هرگز رشتهاش گسستنى ، و حلقه پولادينش گسيختنى ، و اساسش درهم فرو ريختنى ، و بنيانش ويران شدنى ، درختش كندنى ، زمانش سرآمدنى ، دستوراتش فرسوده شدنى ، شاخهايش بريدنى نيست ، كه نيست ، راهش را تنگى ، آسانيش را دشوارى ،
سپيديش را سياهى ، راستيش را كجى ، چوب صافش را گره خوردگى ، راه گشادهاش را ريگزارى ، چراغهايش را خاموشى ، شيرينيش را تلخى ، نبوده و نخواهد بود ، ( مردم ) اسلام را ستونهائى است كه خدا آنها را بر پايه حقيقت نهاده ، و بنيانيش را متين و محكم ريخته ، چشمه سارهائى ( سيّال و زلال ) است كه انهارش پر از آب ( دانش ) است ، چراغهائى است كه انوار ( حقيقت از ) آن درخشان است ، كاروانيان ره بدين نشان پويند ، و نشانهها را در اين راه جويند ، وارد شوندگان ( تشنهكام كه پيش آهنگ قوم و جوياى آبند ) بدين آبگاهها وارد و سيراب شوند ، دينى است كه خدا منتها درجه خرسندى ، والاترين دستورات ، و بالاترين فرامين خويش را در آن قرار داده است
[ 568 ]
پس آن در پيش خدا پايههايش محكم ، بنايش عالى ، دليلش پيدا ، انوارش درخشان ، پادشاهيش ارجمند ، و نشانهاش بلند است ، و محو آثارش ممكن نيست ، بنابراين ( شما كه اين سطور را خوانده و بعظمت و ارجمندى ديانت اسلامى آگاهى پيدا ميكنيد ) آنرا عزيز و ارجمند از دستوراتش پيروى ، و حقّش را ادا و در جايگاههاى خويشش قرار دهيد ( آيات قرآنش را تفسير برأى نكرده ، بدعتى در آن احداث ننموده اوامرش را بجان و دل پذيرا باشيد ، تا در دو جهان رستگار گرديد ) .