ترجمة
سپاس ذات مقدّس خداوندى را سزد ، كه پيش از آنكه كرسى و عرش و آسمان و زمين ،
و جنّ و انس موجود شود او موجود بوده ( و همه اينها را او پديد آورده است ) ؟ بوهم و انديشه در آيد ، و نه بفهم اندازهگيرى شود ، پرسش درخواست كننده او را سرگرم نسازد ( تا از پاسخ دادن بديگرى باز ماند ) و بخشش و دهش از خزانه او نكاهد ، بچشم ديده نشود ، و بمكان در نيايد ، بشبه و مثل خودش وصف كرده نشود ، و بكمك عضوى ( چون دست و پا ) نيافريند ، و بحواسّ ( پنجگانه ) دريافت نشود ،
و بمردم قياس نگردد ( زيرا كه تمامى اينها از لوازم جسم و خداوند تبارك و تعالى جسم نيست ) خداونديكه با موسى ( ع ) سخن گفت سخن گفتنى ( بدون دهان و زبان بلكه با خلق صوت ) و از آيات بزرگ خويش بدو نماياند ،
بدون بكار افتادن آلات و اعضا و نطق و زبانكها ( ئى كه در حلق واقع و آلت إخراج صوت است ) ،
اى كسى كه در وصف پروردگارت برنج اندرى ، اگر راست ميگوئى وصف كن جبرئيل و ميكائيل و
[ 504 ]
سپاهيان فرشتگان برگزيده خدا را كه در غرفات مقدّس و پاكيزه نشيمن گزيدهاند ، آناناند كه سرها بزير افكنده ، و خردهاشان سرگردان و ناتوان است ، از اينكه بهترين آفرينندگان را بچه نحو وصف كنند ،
جز اين نيست كه كسانى بوصف در آيند ، كه داراى هيكلها و هيئتها و آلاتى باشند ، يا آن كسيكه چون زمانش سرآيد ، پايانش به نيستى كشد ، ( و خداوند داراى اشكالى كه از مختصّات جسم است نيست تا بوصف در آيد ) پس نيست خدائى جز آن كسيكه او بنورش هر تاريكى را روشن ، و هر نوريرا بتاريكى خويش تاريك فرموده ( انوار مهر و محبّتش بهر دل كه تابيد آن دل روشن و رستگار ، و از هر دل كه باز گرفت تاريك و گرفتار است ) .