ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است ( كه در اوّل امر خلافت در توصيف خداوند تعالى ، و مدح پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ، و پند بمردم بيان فرمودهاند ) خدايتعالى را كارى از كارى باز ندارد ( چون علم و قدرتش بهمه آفرينش احاطه دارد ، و همه كارها در نزد او جز يك كار نيست ) و تغييرات زمان دگرگونش نسازد ، و جا و مكانى او را در بر نگيرد ( آفريننده زمانها و مكانها از تغيير و تبدّل و جاى گزيدن در جائيكه از لوازم جسم است منزّه است ) هيچ زبانى او را ستودن نيارد ( و بحقيقت ذاتش رسيدن نتواند ) شماره قطرات آب ( درياها ) و ستارگان آسمان و آنچه باد در هوا پراكنده كند ، جنبش مور بر سنگهاى زمخت و سخت ، و آرامش مورچگان در شب تاريك بر او پوشيده نيست ، او است كه بجاى افتادن برگها ، و دزديده نگاه كردن ديدهها دانا است من گواهم باينكه جز او خدائى نيست ، و برايش عدل و مانند نبوده ، و در هست و بود و دين ، و آفرينش او بشكّ و ترديد و انكار اندر نيم ، و اين گواهى من همانند گواهى دادن كسيست كه نيّتش صدق و راست ،
باطنش پاكيزه ، و يقينش پاك ، ( از ريا و شبهات و وساوس ) است ، و ترازويش ( از كردارهاى نيك ) گران و سنگين است ، گواهى ميدهم كه محمّد ( صلّى اللّه عليه و آله ) بنده و فرستاده و گزيده از ميان كلّيّه آفريدهايش براى بيان احكامش ميباشد ، محمّد ( ص ) است كه مخصوص الطاف گرانبهاى او ،
و گزيده از براى رساندن پيامهاى دلنشين او ميباشد ، راههاى رستگارى از محمّد ( ص ) پيدا ، و تاريكى كورى از مصطفى ( ص ) روشن است .
مردم ، جهان آرزومند ، و تكيه كننده بخويش را ميفريبد ، و بشيفته خويش بخل نميورزد ( دست
[ 493 ]
او را باز ميگذارد ، تا خوب كه به زرّ و زيورش دل بست ، ناگاه او را از گاه عزّت بچاه ذلت ميكشاند ) و بر كسيكه بر او غلبه يافته است پيروزمند خواهد شد . بخدا سوگند ، هرگز هيچ مردمى در فراوانى نعمت و زندگانى خوش نبودهاند ، كه خوشى از آنها رو گردانده باشد ، جز در اثر ارتكاب گناهان ( آرى گناه است كه بيچاره كننده انسان ، و زايل كننده عيش او است ، خداوند در قرآن در س 13 ى 11 فرمايد إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتَّى يُغيِّرُوا ما بِأَنفُسِهِمْ ، خداوند چيزى را در گروهى تغيير دهنده نيست جز آنكه آن گروه آنچه در خودشان است تغيير دهند ، يعنى هر وقت مردمى حسنات را به سيّئات تبديل كردند ، خدا نيز نعمتها را به نقمتها مبدّل ميفرمايد : و باز در س 16 ى 112 فرمايد : وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَريَةً كانَت امِنَةً مُطمَئِنَّةً يَأتيها رِزقُها مِن كُلِّ مَكانٍ ، فَكَفَرَت بِأَنعُمِ اللَّهِ ،
فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الخَوفِ وَ الجَوعِ ، بِما كانُوا يَصنَعُونَ ، خداوند يادآورى ميفرمايد :
داستان اهل دهستانى را كه آسوده از سختيها بودند ، و از هر سوى روزى فراوان بآنها ميرسيد ،
پس آنها نعمتهاى خدا را كفران كردند ، خدا هم چامه گرسنگى و ترس را بآنها پوشانده ، و در اثر كارهاى ناهنجارشان مزه سختى را بآنها چشانيد ، تا مگر آنان دست از نافرمانى خدا كشيده بفرمان بردارى قيام كنند ) چرا كه خداوند نسبت به بندگان ستمكار نيست ( بلكه خيلى هم رئوف و مهربان است ) و اگر هنگاميكه نقمتها بر مردم وارد شده و نعمتها را از ايشان ميگيرند ، آن مردم با نيّتهاى پاك و درست و دلهاى شيفته و شيدا بخدا پناهنده شوند ، البته خدا آنچه از دست آنان بدر رفته باز ميگرداند و مفاسدشان را اصلاح ميفرمايد ، و من بيمناك از اينم كه شما ( مانند مردم جاهليّت ) در فترت باقى مانده ( و از كارهاى زشتى كه از قبيل غصب خلافت ، و ستمكارى در حقّ اهل البيت ، و احداث بدعتها كه مرتكب شديد باز نگرديد ) و كارهائيكه گذشت و شما بآنها ميل كرديد ، ميل كردنيكه در آن نزد من مردمى ناپسنديده قلم رفتيد ( بسوى ناحق متمايل شديد ، و خود را از نظر من انداختيد ) و اگر امر شما بسويتان باز گردد ( و در رژيمتان تغييرى بدهيد ) از نيكبختان خواهيد بود ، و مرا جز اين برسد كه سعى و كوشش كنم ( و شما را اندرز داده ، و از ناروائيها بپيرايم ) و اگر ميخواستم بگويم ميگفتم ( كه شما در زمان خلفاى پيشين ، و دستياريتان بآنان چه نقش مهمّى در پايمال كردن حق بازى كرديد ليكن صلاح در نگفتن ، و چشم پوشى از گذشته است
[ 494 ]
و من چشم دارم ) خدا آنچه را كه گذشت ببخشد و بيامرزد .