ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است ( در مدح رسول اكرم و پاره از وظايف امام و سوق مردم بسوى تقوى و نكوهش دنيا ) پيغمبر اكرم ، امين وحى خدا ، و خاتم پيغمبران ، و مژده دهنده رحمت ، و ترساننده از عذاب او بود ( بوسيله او خورشيد ديانت اسلام تابيدن گرفت ، و احكام الهى انتشار يافت ، اهل تقوى را
[ 473 ]
مژده رسانيد ، و گنهكاران را از كيفر و سختى عذاب در قيامت آگاه فرمود ) .
اى مردم ، كسى بكار خلافت سزاوارتر است كه ( از حيث حلّ و فصل كارهاى داخلى و خارجى و بينائى در امور لشگركشى و تمشيت امور ديگر ) از تمامى مردم بر آن كار تواناتر ، و بامر خداوند از همه آنان داناتر باشد حال اگر فتنه انگيزى به تبهكارى برخيزد نكوهش شده ، و از او درخواست ميشود تا بسوى حق باز گردد ،
( اگر پذيرفت فبها ) اگر استنكاف كرد كشته ميشود ( كلّيّه فرق اسلامى اين نكته را معترفند كه بنصّ احاديث و تواريخ ، و آثار حضرت امير المؤمنين ( ع ) از تمامى امّت دربست و گشاد امور جنگى ، و دينى ، و قضائى ، و كشورى آگاهتر بوده ، و از اين فراز از خطبه خود حضرت ستمكارى خلفاء پيش از آنحضرت هويدا است با اين وصف باز عصبيّت آبائى و اجدادى دامنگير آقاى ابن ابى الحديد شده و در صفحه 503 جلد 2 بهفواتى پرداخته كه ذكرش موجب تطويل است ، هركس خواهد رجوع كند ) بجان خودم سوگند است كه اگر بنا بود ؟ امامت منعقد نشود ، جز اينكه همه مردم حاضر شوند هرگز اين امر صورت نمىبست ( زيرا حضور كلّيّه مسلمين از اطراف كشورهاى اسلامى براى تعيين امام ميسّر نيست ) لكن حكم اهل خبره بر كسانيكه هنگام تعيين امام غائباند روان است ( و غائبين بايستى هر كس را كه حاضرين معيّن كردهاند بپذيراند ) از آن پس نه آنكه در تعيين امام حاضر بوده ، ميتواند باز گردد ، و نه آنكه غايب بوده ، حق اختيار كردن ( ديگريرا دارد ( نه طلحه و زبير كه حضور داشتهاند ميتوانند پيمانيكه با من بستهاند بگسلند ، و نه معاويه كه در شام بوده ميتواند از فرمان من سر برتابد ، بنابر اين بخلاف عقيده اهل اجماع اين سه تن در حكم واحد ، و چون با امام زمان خود جنگيدند كافر و در آتش و ابدا توبه آنها پذيرفته نخواهد شد ، در صورتيكه اينها هيچگاه نه اظهار پشيمانى از خطاى خود كردند ، و نه وقت اينكار را پيدا كردند ، طلحه كه در همان جنگ جمل كشته شد ،
زبير نيز بدست عمرو ابن جرموذ مقتول آمد ، معاويه نيز تا آخرين نفس بكفر و دشمنى با امير المؤمنين ( ع ) باقى بود ، آرى عايشه بعد از آنكه كرد آنچه كرد ، بقول اهل سنّت ابراز ندامت از گذشته نمود ،
لكن پس از آن همه قتل و خونريزى كه بدستيارى او انجام گرفت ، و اين همه مردم را گمراه ، و در آتش سرنگون ساخت ، ديگر پشيمانى سودى ندارد ، و اين معنى نيز از فرمايش خود حضرت هويدا است كه فرمايد ) آگاه باشيد من با دو كس در جنگم ، يكى آنكس كه مدّعى چيزيكه براى او نيست باشد ،
[ 474 ]
( همچون معاويه كه بدون لياقت مدّعى خلافت است ) ديگر آنكس كه از آن چيزيكه متعهّد شده رو بگرداند ،
( مانند طلحه و زبير كه عهد بسته بامرا شكستند ، و اين هر سه كافراند ، خلاصه حقّانيّت مذهب شيعه اماميّه از صدر و ذيل اين خطبه بخوبى آشكار ، و هر كس در قلبش مرضى نباشد اين معنى را معترف است )