ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است ( در توصيف خداوند تبارك و تعالى ) فرمان خداوند حكمى است واجب و لازم ، و بر طبق حكمت و مصلحت ، و خوشنودى او ( براى بنده موجب ) رحمت و ايمنى است ، قضاوتش ( درباره ما ) از روى علم و دانش ، و و عفو و بخشيدنش از روى حلم و بردبارى است ، بار خدايا هر چه ميدهى و مىستانى ، و بهر دردى كه شفا ميدهى و مبتلا ميسازى ، ترا سپاسگذارم ، چنان سپاسى كه ترا خوشنود كنندهترين سپاس ، و بسوى تو ، و در نزد تو برترين ستايش بوده باشد ، سپاسى كه آفرينش را پر كند ،
و بهر جا كه تو اراده كنى برسد ، شكريكه از تو پوشيده باشد ، و نه از پيشگاه تو ممنوع گردد ، عدديكه شماره آن بريده نشود ، و يارى تو از آن تمام نگردد ، بار خدايا ، ما كه بكنه جلال و عظمت و بزرگوارى تو رسيدن نتوانيم ، لكن چيزيكه هست اين ( اندازه ) را ميدانيم كه تو خداوندى هستى زنده و پايدار ،
( كه زندگى و پايندگى آفرينش وابسته بتو ) و راحتى و چرت و خواب تو را فرو گرفتن نيارند ، نه نظر بلكه حقيقت ذات تو منتهى ميشود ، و نه بصر تو را ميبيند و در مييابد ، لكن اين توئى كه بصرها را درك كرده ، و شماره و آمار عمرهاى بندگانت را داشته ، موى پيشانى و قدمهاى آنان را ميگيرى ، بارخدايا ،
[ 425 ]
اين چيست كه از آفرينش تو ديده ، و از توانائى تو به شگفت ميآئيم ، و بزرگى سلطنت و پادشاهى ترا وصف ميكنيم ، در صورتيكه آنچه از آفرينش تو كه از ما پنهان ، و ديدگانمان از دريافت آنها قاصر و عقلهاى ما را در آن ره نيست ، و پردههاى غيبت بين ما و آنها حايل گرديده بزرگتر است ( از هر چه كه ديدهها و عقلهاى ما آنها را ديده و ادراك كردهاند ) بنابراين آنكه دلش را فارغ كند ، و فكرش را بكار اندازد ، تا مگر دريابد كه تو چگونه تخت پادشاهيت را برپا كرده ، و آفريدگانت را آفريده ، و آسمانهايت را در هوا وارونه و معلّق نگهداشته ، و زمينت را بر روى امواج آب گسترانيده البتّه باز گردد با چشمى پر حسرت ، و عقلى خيره و مبهوت ، و گوشى واله و متحيّر ، و فكرى حيران و سرگردان ( و از اين اقدام سخت درمانده و شرمنده و ملول باز گردد ، زيرا كه اسرار و حقايق خلقت و عظمت تو درك كردنى نيست ) .