ترجمة
قسمتى از همين خطبه است ( در فتنه بنى اميّه ) ( همينكه دست ستم بنىاميّه بر سر مردم دراز شد ) در آن هنگام خانه گلين ، و چادرى پشمين باقى نماند ، جز آنكه ستمكاران رنج و اندوه را در آن وارد سازند ( ظلم آنها شهرستانها و بيابانها را فرا گيرد ) پس در آن موقع نه در آسمان شخص پوزش طلبنده ، و نه در زمين مردى يارى كننده بهمرسد ،
( اهل آسمان همه بايشان نفرين كنند ، و اهل زمين همه گرفتار امر خودشان باشند ، و اين گرفتارى و پيش آمد در اثر اين است كه ) شما امر خلافت را براى ناكس ديگرى صاف گرديد ، و آن را در غير جايگاهش فرود آورديد ( دانسته باشيد ) زودا كه خدا كيفر ستمكاران را در كنارشان بنهد ،
( و از هيچ كارشان فرو گذار نكند ) خوردنى را بخوردنى ، آشاميدنى را بآشاميدنى ، خنظل تلخ را از خوردنيها و شيره درخت صبر را از آشاميدنيها ، لباس ترس و جامه شمشير برّان را از پوشيدنيها ( نعمت را به نقمت ، عزّت را بذلّت ، شادى را باندوه ، پيروزى را بشكست ، خلاصه همه چيز آنها را از راه انتقام بضدّ آن تبديل فرمايد ، و در آخرت نيز دچار عذابهاى گوناگون خواهند بود زيرا كه ) اين بنى اميّه همچون چارپايان كشندگان بارهاى معاصى ، و شترهاى توشه كش گناهاناند ، پس من براى تاكيد دو مرتبه پى در پى سوگند ياد ميكنم كه اينها خلافت را پس از من از كف بيفكنند ، افكندن شخص نخاع و خلط سينه خويش را ، و پس از آن هم مادام كه روز و شب ( خورشيد و ماه ) بگردهم ميگردند از خلافت طعم و مزه نخواهند چشيد و ديد ( بنى عبّاس بطورى آنها را پراكنده سازند كه هرگز جمع نگردند ) .