ترجمة
قسمتى از همين خطبه است :
( اى مردم مرا با شما مطلبى است مهمّ كه شما را از آن آگاهى ميدهم و ) بخدا سوگند آن مطلب حقيقت است و راست ، نه شوخى و دروغ ، و آن نيست مگر مرگ ، هر كه را كه خواند ندايش را باو بشنواند ، و با شتابش براند ، پس ( اى شنونده ) مبادا كه بسيارى خدم و حشم ترا فريب داده ، و خود مشغول شوى ، زيرا كه تو ثروتمندانى پيش از خويش ديده ، كه از ندارى و درويشى بيمناك بوده ، و از پيش آمدها باكى نداشته ، داراى آرزوى دراز بوده ، و مرگ را دور ميدانسته ناگاه مرگ چگونه او را از موطن و مأمن و آسايشگاهش گرفت و ربود ، و بار تختههاى تابوتش كرد ، مردم او را
[ 351 ]
از دست هم گرفته ، و بر دوشها نهاده ، و بسر انگشتان نگاهش ميداشتند ، آيا نديديد كسانيكه آرزوهاى دراز داشته ، و قصرهاى استوارى ساخته ، و مال بسيارى گرد آوردند ، چگونه قصرهاشان ، قبرهاشان ، و گردآوردههاشان سبب هلاكتشان گرديد ، اموالشان بهره وارثان و زنهاشان همسر ديگر كسان گرديد ، در حاليكه ديگر نميتوانند بخوبيها بيفزايند ، و نه از بديها كاهيده و از آنها رضايت بطلبند ، پس ( خوشا حال ) كسيكه پيراهن تقوى را بدلش پوشانيد ، بر ايّام مهلتش برترى جست ، و بعمل فايز گرديد ، پس فرصت را غنيمت شمرده ، و در راه تقوى كوشش كنيد ، و عملى كه موجبات بهشت رفتن را فراهم كند بجاى آوريد ، زيرا كه دنيا جائى نيست كه براى زيستن شما آفريده شده باشد ، بلكه گذرگاهى است براى شما آفريده شده ، تا از آن براى جاى هميشگى خويش توشه برداريد ، پس براى تند گذشتن از جهان آماده شده ، و مركبهاى جدائى از آن را مهيّا سازيد ، ( مرگ را نصب العين خويش قرار داده در عمل صالح بكوشيد تا رستگار شويد )