ترجمة
در آن مردم را بتقوى و دورى از دنيا نزديكى بآخرت امر فرموده است :
سپاس ذات مقدّس خدائى را سزا است كه سپاسگذارى را به نعمتها ، و نعمتها را با سپاسگذارى پيوند فرموده ( نعمتهاى واصله او باعث شكر گذارى ، و شكر گذارى از او وسيله فراوانى نعمت است ) او را سپاس ميگذارم بر نعمتهايش ، همچنانكه او را ستايش ميكنم در بلا و امتحانش ( جائيكه او را در بلا و مصيبت سپاس گذارى ميكنيم ، پس در موقع رفاهيّت و نعمت بطريق اولى شكر گذار او ميباشيم ) و از او يارى و كمك ميطلبيم بر اين نفوسى كه در بجاى آوردن امر و اطاعت او كند و كاهل ، و در بجاى آوردن آنچه از معصيت كه از آن نهى شدهاند تند و چابكاند ( از او توفيق ميخواهيم كه ما را در فرمان بردارى يارى و از نافرمانى بدور دارد ) و طلب آمرزش ميكنيم از او از گناهانيكه علم او بآنها احاطه داشته و در لوح محفوظش آنها را يادداشت فرموده ، علمى كه ( از دانستن قاصر و ) كوتاه نيست ، و كتابى كه هيچيك از آنها فرو
[ 309 ]
گذار نكرده ( كوچك و بزرگ گناهان در آن نوشته شده و ثبت شده و ثبت گرديده ) و باو ايمان ميآوريم ايمان آوردن كسيكه غيب و نهانيها ( ى قيامت را ناديده مثل اينكه ) آشكارا ديده ، و بآنچه ( از اوضاع آن روز ) كه وعده داده شده ( هنوز نرسيده مثل اينكه ) رسيده ، ايمانيكه خلوص و پاكيزگى و يقين آن شرك و شكّ را بدور كرده ، و گواهى ميدهيم باينكه جز خداى يگانه خدائى نبوده ،
و شريكى براى او نيست ، و اينكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ، بنده و رسول او ميباشد ، و اين دو گواهى بالا برنده گفتار و بركشنده كردار ( شخص مؤمن ) ميباشند ، هر ميزانيكه اين دو گواهى در آن نهاده شود سبك نگردد ، و هر ترازوئى كه اين دو از آن برداشته شوند سنگين نخواهد بود .
بندگان خدا سفارش ميكنم شما را بپرهيز كردن از خدا ، زيرا كه آن پرهيز توشه و پشتيبان ( راه آخرت ) است ، توشه كه رساننده ، و پشتيبانى كه رهاننده ( سختيها ) است ، شنوانندهترين دعوت كنندگان ( رسول خدا مردم را ) بسوى آن توشه دعوت كرد ، و نگهدارندهترين اشخاص آنرا شنيد و نگهداشت ، پس دعوت كننده آن را شنوانيد ، و نگهدارنده آن رستگار گرديد .
بندگان خداى بپرهيز و تقواى از خدا دوستان خدا را از حرام نگهداشته و دلهاى آنان را ملزم بترس از خدا مينمايد ، تا حدّيكه شبها را ( براى نماز ) بيدار ، و روزهاى گرم را ( براى روزه ) تشنهشان نگهميدارد ، پس راحت و سيرابى ( عقبى ) را برنج و تشنگى ( دنيا ) برگزيده ، و مرگ را نزديك ديده بسوى عمل شتافتند ، و آرزوها را تكذيب كرده ، و آخرت را ملاحظه نمودند ، پس جهان جاى فنا و نيستى و رنج و تغيير و پند گرفتن است ، پس از فنايش آنكه روزگار كمان خويش را بزه كرده ، نه تيرش خطا ميرود ، و نه جراحت زخمش تيمارپذير است ، خدنگ مرگ را بزنده ، تندرستى را بناتندرستى رستگار را بگرفتارى ميافكند ، خورنده و آشامندهايست كه سير و سيراب نميشود ، و امّا از رنجش آنست كه مرد گرد ميآورد آنچه را كه نميخورد ، و ميسازد آنچه را كه در آن ساكن نميگردد ، پس بسوى خداوند تعالى ميرود بدون مال و خانه كه آنرا حمل و اين را نقل نمايد ، و از تغييراتش اينكه تو مينگرى گاهى شخص مورد ترحّم ( نادار دارا و ) مورد رشگ و حسد واقع ميشود ، و آنكه مورد رشك و حسد بود ( از نادارى و تنگدستى ) محلّ مهر و ترحّم ميگردد ، و از جمله اسباب عبرتش آنكه مرد ( پس از رنج فراوان ) همينكه نزديك ميشود بآرزوى خود برسد ، ناگهان حضور اجل مانع از رسيدن به املش ميگردد ، پس نه آرزوئى
[ 310 ]
درك كرده ، و نه مرگ او را ترك ميگويد ، سبحان اللّه چه فريبنده است خوشى جهان ، و چه تشنه كننده است سيرابى آن ، و چه گرم شونده است سايه ( خنك ) آن ، نه آينده آن ( مرگ ) ردّ ميشود و نه گذشته آن ( عمر ) باز ميگردد ، شگفتا ، چه نزديك است زنده جهان بمردهاش بجهت ملحق شدنش بآن ، و چه دور است مرده آن از زندهاش به سبب دوريش از آن .