ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است در نكوهش گيتى من بيم دهنده شما از جهانم ، زيرا كه جهان جاى زيستن نيست ، و سرائى است كه از آن جلب خوشى نبايد كرد ، دنيا خود را بزيورهاى فريبندهاش آراسته ، و بآرايش خود مردم را ميفريبد ، سرائى است در نزد پروردگارش خوار ، و حلالش بحرام ، خوبش با بد ، شيرينيش بتلخيش آميخته است ،
خداوند كريم نه آنرا براى دوستانش صاف و گوارا كرد ، و نه در دادنش بدشمنانش بخل ورزيد ،
( چون دنيا را دشمن ميداشت آنرا از دوستانش گرفته بدشمنانش وا گذاشت ) خير و خويشش ناپديد بديش آماده ، اموال جمع شدهاش نابود شونده ، پادشاهيش گرفته شده ، آباديش ويران شونده بديش آماده ، اموال جمع شدهاش نابود شونده ، پادشاهيش گرفته شده ، آباديش ويران شونده است ، پس چه چيز است خوبى سرائى كه مانند بناى ويران شده ويران ، و عمريكه همچون توشه تمام شدنى تمام ، و زمانيكه مانند بسر رسيدن راه سفر بسر ميرسد ، ( از چنين دنيائى اميد خيرى جز اندوختن توشه تقوى نيست مردم ) آنچه را كه خدا بر شما واجب گردانيده است مطلوب خويش قرار دهيد ، و آنچه را
[ 306 ]
كه او از شما خواسته توفيق بجا آوردن آن چيز را از او بخواهيد ، نداى مرگ را بگوشهاى خود بشنوانيد پيش از آنكه مرگ شما را دريابد ، و بخود خواند ، بدرستيكه پارسايان در جهان دلهاشان گريان است اگر چه ( بلب ) خندان باشند و ( در باطن ) بسيار غمناكاند اگر چه بظاهر شادمانند ، و دشمنيشان با نفوس امّاره خودشان بسيار است ، اگر چه بواسطه آنچه روزى داده شدهاند مورد رشگ ديگران باشند ، ( آنها از دنيا دل بريده ، و همواره بياد خدا و بفكر مرگند ، بخلاف شما كه ) ياد مرگ از دلهاتان پنهان گشته ، و آرزوهاى دروغين شما را فرا گرفته ، پس دنيا پيش از آخرت بر شما چيره گشته ، و جهان گذران پيش از آخرت بىپايان شما را بسوى خود كشانده است ،
مطلب جز اين نيست كه شما در دين خدا باهم برادريد ، و اين جدائى شما از يكديگر جز در اثر ناپاكى دلها و بدى انديشهها نيست ، آخر ( چرا اين دلها را پاكيزه نميكنيد ، و زنگ نقار و كين توزى با هم را از خاطر نمىزدائيد ) براى چه بارى از دوش هم بر نميداريد ، و يكديگر را پند نمىدهيد ، و در حقّ هم بخششى نكرده و محبّت نمىورزيد ، شما را چه ميشود كه بكمى از دنيا كه بچنگتان ميأفتد خوشحال گشته و براى بسيارى از آخرت كه از دستتان ميرود غمگين نميشويد ، و اندكى از آن كه از شما فوت ميشود ، چنان شما را مضطرب ميسازد كه اثر آن اضطراب و كم صبرى براى آنچه از دستتان رفته در چهرهتان نمودار ميگردد ، تو گوئى جهان جاى زيستن هميشگى شما ، و متاع آن همواره برايتان باقى و برقرار خواهد بود ، و هيچ چيزى مانع هيچيك از شما نميشود ، از اينكه برادر خود را ديدار نمايد ، و عيبى را كه بر او بيمناك است گوشزد كند ، جز اينكه ميترسد او نيز معامله بمثل كرده ، و عيوب او را روبرو بگويد ، و عيبى را كه بر او بيمناك است گوشزد كند ، جز اينكه ميترسد او نيز معامله بمثل كرده ، و عيوب او را روبرو بگويد ، ( پس شما براى رضاى خدا از هم عيب پوشى نكرده ، بلكه از ترس فاش شدن عيوب خودتان دم نميزنيد ) شما در حبّ دنيا و ترك آخرت با يكديگر برادرانى پاكباز بوده و دين هر يك از شما مانند ليسيدن بزبان او گرديده ( فقط جز لفظ دين بر سر زبانها نبوده و ابدا دل شما از دين و ايمان خبرى ندارد ) رفتار شما بكسى ماند كه از كردار خويش فارغ شده ، و خوشنودى مولى و آقاى خود را فراهم كرده است ، ( اينطور آسوده و فارغ البال بكارهاى دنيا سرگرميد )