ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است ( در نكوهش گيتى ) بسوى جهان همانطوريكه اشخاص از جهان گذشته و كناره گيرنده نگريستند بنگريد ، زيرا كه بخدا قسم جهان باندك مدّتى مقيم و ساكن خويش را از خود ميراند ، و صاحب نعمت و امنيّت و خوشگذرانى را باندوه مينشاند ، آنچه از آن رو گردانيد و پشت كرد ، ديگر باز نگردد ( انسان كه در بهار جوانى چهرهاش چون ماه در كمال تازگى و صفا ، و سرو قدّش با طراوت و بها است ، وقتى خزان پيرى رسيد آن رونق و طراوت را از ميان برده ، و ديگر پس نميدهد ) و معلوم نيست كه پيش آمد آينده چيست تا انتظار آن كشيده شود ( اگر خوبى است در صدد نفع و اگر بدى است در پى دفع آن برآيد ) خوشى جهان آميخته با اندوه ، و قوّت و چالاكى مردان آن توأم با ضعف و سستى است ، پس بسيارى از چيزهاى جهان كه شما را خوش آينده است ،
( از قبيل ثروت ، عزّت ، جوانى ) فريبتان ندهد ، زيرا كه آنها پرى با شما نخواهند بود ( زود زايل ميشوند ، و بار گران حساب آنها بدوش شما خواهد ماند ) .
خدا بيامرزد آن راد مردى را كه ( در امر جهان و ناپايدارى آن ) تفكّر كند و عبرت گيرد ، عبرت گيرد و بينا شود ( از روى بينش براى آخرتش توشه برگيرد ، من هر چه در امر دنيا و آخرت نظر ميكنم مىبينم ، مثل اين است كه هر چه از امر دنيا است نزديك به نيستى و نابودى ؟ ؟ ؟ چه از امر آخرت
[ 267 ]
است تو گوئى آمده و هست ، بر شمرده شده تمام شدنى ، و هر انتظار كشيده شده آمدنى ،
و هر آينده قريب و نزديك است ( ساعات و دقايق عمر ميگذرد ، اجل ميآيد قيامت سرپا ميشود )