ترجمة
( اكنون كه علامات دوست خدا را شنيديد نشانهاى دشمن خدا را هم بشنويد و آن ) بنده نادان ديگريست كه خويش را دانشمند داند ، در صورتيكه نادان است ، نادانى را از نادانان اقتباس كرده ، و گمراهى را از گمراهان فرا گرفته ، براى مردم از ريسمانهاى فريب و گفتارهاى دروغ وامهائى گسترانيده ( و آنها را صيد آسا بدام خويش در ميكشد ) انديشه هاى ( نارساى ) خويش را بر قرآن تحميل ( و آنرا براى خود تفسير مينمايد ) هواهاى ( باطله ) خود را بر حق بسته ( و آنها را حق جلوه ميدهد ) مردم را از مخاطرات عظيم ايمن ميدارد ، و گناهان بزرگ را ( در نظرشان ) كوچك وانمود ميكند ، ميگويد من در نزد شبههها متوقّفم و در آنها واقع ميشود ميگويد : من از بدعتها ( و كارهاى خلاف شرع ) كنارهگيرى ميكنم ، و در آنها ميخوابد ، ( مرتكب امور خلاف اسلام ميشود ، پس چنين كسى ) صورتش صورت انسان و دلش دل حيوان است ، نه شناسنده باب هدايت است تا از آن پيروى كند ، و نه تميز دهنده گودال كورى ( و غوايت ) است تا از آن كناره گيرد ، پس اين شخص در ميان زندهها مردهاى ( متحرّك ) بيش نيست ( زيرا كه از تمام مزاياى انسانيّت و فضايل بشريّت بىبهره است ) پس ( اكنون كه دوست و دشمن خدا را شناخته و بوسيله اين سخنان راه را از چاه نشان داده شديد ديگر ) كجا ميرويد ، و بكجا بازگشت مينمائيد ،
و حال آنكه پرچمها ( ى حق ) برپا ، نشانها ( ى دين ) هويدا ، و منار ( هدايت و رستگارى ) منصوب و پيدا است ، پس شما را در كدام تيه و بيابانى سرگردان گرداند ، و چگونه و براى چه شما ( اينطور ) حيران شدهايد ، شگفتا در صورتيكه خانواده پيغمبرتان كه مردم را بسوى حق كشاننده ، و زبان راست گو ( ى خداوند ) ميباشند ، در ميان شما هستند ، ( ديگر انحراف شما از صراط مستقيم رستگارى و سرگردانيتان در بيابانهاى مهالك سخت بيمورد است ) پس ( دامان آنان را از دست نگذاشتم
[ 200 ]
در بهترين منازل قرآن فرودشان آوريد ( قرآن شما را بدوستى اين خانواده امر فرموده ، و مركز محبّت نيز دل است ، پس محبّت آنان را در دلهايتان جاى داده ) و همچون شتران تشنه كه بر آبگاه وارد ميشوند ، شما بر آنان وارد گرديد ( و از سرچشمه علوم و معارف الهيّه آنان سيراب شويد ) اى گروه مردمان اين فرمايش را از خاتم النّبيين صلّى اللّه عليه و آله بپذيريد ( كه درباره عترت طاهرهاش فرمود آيا گمان ميكنيد ) ميميرد آن كسيكه از ما ميميرد ، و حال آنكه نمرده است ( و همچنين خيال ميكنيد ) ميپوسد آن كسيكه از ما ميپوسد ، و حال آنكه نپوسيده است .
( اهلبيت پيغمبر كه واسطه و رابطه بين خدا و خلقاند ، اگر چه بموت طبيعى و ارادى ميميرند ، لكن در حقيقت داراى حيات ابدى و واقعى بوده ، و بدنشان هم كهنه و فانى نشده ، و روى اصل مذهب شيعه در همه جهان غيب و شهود حاضراند ، چنانچه خود حضرت امير عليه السّلام بحارث همدانى فرمود يا حار همدان جهان غيب و شهود حاضراند ، چنانچه خود حضرت امير عليه السّلام بحارث همدانى فرمود يا حار همدان من يمت يرنى ، من مؤمن او منافق قبلا و نيز خداوند در قرآن مجيد فرمايد ، وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ اَمواتاً بَل اَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونُ گمان مبر كسانيكه در راه خدا كشته ميشوند ، مردگان باشند ، بلكه زنده و نزد پروردگارشان روزى داده ميشوند ، پس در صورتيكه شهداى راه ديانت پس از كشته شدن زنده و روزى داده شوند ، كسانيكه خداوند دين را بوسيله آنان براى بشر وضع كرده ، و بر ساير شهداء سمت سرورى و مولائى دارند بطور حتم پس از مرگ زنده جاويد بوده . و در دنيا و آخرت همه جا حاضر و ناظراند ، و مؤيّد اين مطلب است اينفقره از زيارت حضرت سيّد الشّهداء كه اشهد انّك تسمع كلامى و تردّ سلامى شهادت ميدهم بر اينكه تو سخن مرا شنيده ، و جواب سلام مرا ميدهى ، و نيز قرآن خواندن سر مقدّس حضرت ابيعبد اللّه عليه السّلام در كوفه بروايت زيد ابن ارقم و همچنين در مجلس يزيد بخوبى مؤيّد اين مطلب و دليل بارزى است بر اينكه ائمّه طاهرين حىّ و ميّت ندارند .
و بايد دانست حديث فوق يكى از احاديث مشكلهايست كه شرّاح در تاويل و تفسير آن توضيحاتى دادهاند كه بنده نيز باندازه توش و توان خودم مطلب را از هم باز نمودم ، لكن حضرت پس از آنكه اين سخن را فرمود چون ميدانست اين سخن بنظر شنوندگان غريب آمده و شايد منكر آن شوند لذا فرمود ايمردم ) نگوئيد چيزى را كه نميدانيد ( شما كه بكنه اين سخن پى نبردهايد بيجهت آنرا انكار نكنيد ) زيرا كه در حق چيزهاى بسيارى
[ 201 ]
است كه شما ( ندانسته و ) منكر آن ميشويد ، و معذور داريد ( و نكوهش نكنيد ) كسى را كه شما را بر او حجّت و دليلى نيست ، و آن كس منم ( من شما را براه راست دلالت كردم ، و راه عذرى برايتان باقى نگذاردم ، لكن شما بمن اقتدا نكرديد ) آيا من مگر آنكس نيستم كه در ميان شما بر طبق بار سنگين بزرگتر ( قرآن مجيد ) رفتار كرده ، و بار گران كوچكتر ( عترت پيغمبر ) را در ميانتان گذاشته ،
پرچم ايمان را در بين شما كوبيده ، و بر حدود و حقيقت حلال و حرام آگاهتان گرداندم ، از داد و دهش خويش لباس آرامش و عافيت را در شما پوشانده ، با گفتار و كردار نيك و پسنديده خود ، و ساده نيكى و احسان را برايتان گستراندم ( شما را برفتار و كرداريكه باعث خوشنودى خدا و رسول بود راهنمائى نمودم ) و اخلاق خوب و پسنديده خود را بشما نشان دادم ( تا شما هم آنها را از من ياد گرفته خوش خلق و مهربان شويد ) پس تدبير ( كوتاه ) خود را بكار نيندازيد ،
در چيزيكه ديده بينيش هم كنه آنرا ادراك كردن نتواند ، و فكر و انديشه بدان راه بردن نيارد ( در باب احكام و معارف آلهيّه و مطالب غامضه كه جز راسخون فى العلم ائمّه طاهرين كس ديگرى آنها را نميتواند حلّ كند وارد نشويد ، كه آن حدّ خانواده وحى و الهام است و بس )