ترجمة
( قسمتى از اين خطبه شريفه در كيفيّت ساختمان انسان از ابتداء تا انتهاء آن كه هنگام رفتن از جهان رو بقبر و عالم برزخ است ميباشد ) .
آيا ( ميل نداريد براى شما چگونگى آفرينش انسان را بيان سازم پس اگر مايليد بشنويد ) خداوند بشر را در تاريكيها رحمها ( ى زنان ) و در پردههائيكه ( براى او ) مانند غلاف ( براى شمشير ) بود بيافريد در حاليكه نطفه بود ريخته شده ، و خونى بود سياه گرديده ( و از منى سفيد گرفته شده ) پس ( آن قطره منى ) در شكم مادر بچّه شد شير خوار ( و پس از طىّ دوران شير خوارگى ) كودكى شد بالغ ( و بحدّ رشد و تميز رسيد ) پس خداوند ولى نگهدارنده ، زبانى سخن گوينده ، چشمى بيننده ، براى فهميدن ( اشياء ) و عبرت گرفتن ( از دنيا ) و دورى جستن از گناهان ، باو عنايت فرمود ، لكن همينكه ( آن نطفه گنديده ) بحدّ كمال رسيده و قامتش معتدل ، و صورتش مساوى شد ( جوانى بتمام معنى آراسته گرديد ) از روى كبر و غرور ( از اطاعت خدا و رسول ) سرباز زد قدم در جادّه ( شهوت رانى و ) گمراهى و بيباكى نهاد ، با دلو بزرگ هوا از چاه هوس آب كشنده ، و براى دنياى خويش تلاش كننده بود ، همواره در عيش و طرب و بخواهشها ( ى نفس ) پاى بست بوده ( و ابدا ) درباره خود گمان مصيبتى نكرده ، و از هيچ گناه و بلائى نميهراسد ، پس ( همانطوريكه بكار دنيا سرگرم و از آخرت غافل است ) ناگاه در عين غرور و غفلت و گمراهى بميرد ، و از اين زندگانى كمى كه در خطاها و لغزشها بسر برده ، در برابر نعمتهاى خدا نه كسب عوض كرده ، و نه واجبات ( دينى ) را بجاى آورده ( هنوز دلش پر حسرت ) و در بحبوحه نشاط و كامرانى است كه ناگاه مرگ گريبانش را بگيرد ، و در گردابهاى دردها ، و اندوهها ، و بيماريها ، بين برادر و پدر مهربان و مادريكه ( از داغ او گيسو پريشان كرده و رخ ميخراشد و ) از روى جزع و اضطراب بواى واى گفتن و بسينه زدن مشغول است ( و اين ناله و زاريهاى مادر ابدا بحال او فائده نداشته و ) بيهوشى مرگ او را بخود مشغول داشته ، در شدّت و سختى و اندوه بسيار و رنج و الم بيشمار جان ميدهد ، پس با نااميدى ( از اهل و مال و جهان ) در حالت آرامى و نرمى ( زيرا كه ديگر كارى از او ساخته نيست او را غسل داده حنوط كرده ) در كفنهايش پيچيده ، در ميان تختههاى تابوتش بيفكنند در حال رنجورى ، بىحالى ، لاغرى ،
فرزندان و خويشان و خدمتگذاران او را بر دوش كشيده ، بخانه تنهائى و بيكسى ( قبر ) كه ديگر ديدارى
[ 185 ]
برايش ميسّر نيست ميبرندش ، همينكه تشييع كنندگان ، و مصيبت ديدگان ( از دفن او فارغ و ) بخانه برگشتند ، او را در قبر مينشانند ، در حالتيكه از وحشت سئوال ( نكيرين ) و اضطراب امتحان ، آهسته سخن ميگويد ( از ترس توانائى سخن گفتن بلند ندارد ) بزرگترين بليّه كه در آنجا بر او نازل ميشود ، آب گرم ، و آتش سرخ ، و صداى شعلههاى فروزان جهنّم است ، نه در آن عذاب تخفيفى است تا ( شخص مدّت ) كمى راحت شود ، نه از آن رنج آسايشى ، و نه آن بار اندوه را قوّت تحمّلى ، و نه مرگ رهاننده ، نه يك لحظه خواب آرام دهنده ميباشد ، همواره در ميان عذابهاى گوناگون مبتلا و گرفتار است ، ما براى رهائى از اين عذابها بخدا پناه ميبريم .