ترجمة
بعضى ديگر از خطبه شريفه در خلقت ابدان و آنچه كه وابسته بآنها از منافع دنيويّه و اخرويّه و تشريح احوالات قبر و صراط ميباشد ( اى گروه مردمان ) خداوند جهان براى حظّ و نصيب شما ( از شنوائى ) دو گوش ، و براى بهره بردنتان ( از بينائى ) دو چشم را ( در سرهاتان ) آفريد ، تا آن گوشها آنچه كه ( بشر را از امور دين و دنيا بكار آيد حفظ كنند ، و آن چشمها از تاريكى بينا گردند ( و آيات خداونديرا بنگرند ) و قرار داد جسدها را داراى اعضائى ميل كننده بسوى چپ و راست ( از قبيل دست و پا و انگشت و پى و زانو و غيرهم ) همين تركيب و صورت ظاهرى كه انسان آنها را در مدّت عمرش بكار انداخته ( و از آنها استفاده نمايد ) با بدنهائى بمنافع خود قيام كننده ، و دلهائى روزى طلبنده ، از اسبابهاى بزرگ نعمتها و وسائل فضلها ، و دفع كننده آفتها ، بوسيله موانع عافيت او از خود و از براى شما عمرهائى مقدّر كرده ، و مقدار آنرا از شما پوشيده داشت ( زيرا كه بشر اگر هنگام فرا رسيدن اجل خود را ميدانست دچار فساد ميگرديد ) و باقى گذاشت براى شما عبرتهائى از كسانيكه از دنيا بهرهبردارى ( كاملى ) كردند ، با اينكه وسيع بود ، مدّت مرگ گلوگير آنان ( عمرشان در دنيا بسيار بود با اين وصف )
[ 179 ]
پيش از آنكه آنان به آرزوى خود برسند مرگها آنان را دريافت ، و اجلها بند خواهشهاى ايشان را بگسيخت ، در حاليكه براى سلامتى بدنها در مهد قبر ( از عمل صالح ) فرشى نگسترده و از گردش روزگار اعتبارى نگرفته بودند ، پس آيا آنكه در بهار جوانى ( داراى قدّى سرو و ابروئى كمانگش ) است ، جز منتظر پيرى و گوژ پشتى است ، و آنكه در ( منتها درجه ) سلامتى و صحّت است جز در معرض آفات و امراض است ،
آنانكه ساليان درازى در جهان زيست كردند مترصّد اوقات فنا هستند ، با اينكه نزديك است نيستى و فنا لرزه و اضطراب . غصّه و اندوه گلوگير ، و باطراف نگريستن براى يارى خواستن از خويشان عزيزان ، همسران ، پس آيا آن خويشان ، آن غصّهها و محنتها را دفع كردند ، و فرياد و بانگها نفعى بخشيدند ، ( نه بخدا سوگند ) بدرستيكه هر يك از آنها در جايگاه مردگان تنها در تنگناى گور گرو ( عمل ) گذاشته شد ، مار و مور و كرمها پوست تنش را دريدند سختيها و مشقّات روزگار او را پوساندند ، بادهاى سخت و حوادث دوران آثارش را نابود ساختند ، جسدها با آن همه طراوت و صفا و تازگى دگرگون شد ، استخوانها با آن قوّت و صلابت پوسيد ، جانها در گرو بار سنگين ( گناه ) ماندند ، در حاليكه باخبار غيبى ( قبر و حشر و نشر و بهشت و دوزخ كه در دنيا بآنها گفته شده و باور نمىداشتند ) يقين پيدا كردند ، ديگر افزايش بكردار نيك را از آنان نمىطلبند و از كارهاى زشت آنان درخواست خوشنودى نمينمايند ( انسان فقط در دنيا ميتواند بكردار نيك افزوده و از بديها بكاهد ، و آخرت جائى است كه بايد حساب كارهاى بد و خوب خود را پس ندهد ) آيا مگر شما آن قوم گذشته را پسران و پدران و برادران و خويشان نيستيد ( البتّه كه هستيد پس در اينصورت ) چرا كردار آنها را پيرو بر مركب آنان سوار ، و براه آنان قدم ميگذاريد ، واى از اين دلهاى مردم كه چقدر سنگين ، و از حظّ و بهره خويش بىنصيب ، و از رشد و صلاح خود دور ،
و در غير ميدان وسيع عمل خويش قدم ميگذارند ، تو گوئى معنى مقصود ( از فرستادن اينهمه پيمبران و كتب و مواعظ و تحذير از دنيا ) غير ايشان بوده ، و مثل اين است كه صلاح خويش را در تجمّع دنيا دانستهاند