ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است كه در نكوهش اهل عراق فرمايد :
( زيرا در جنگ صفّين همينكه آثار فتح و پيروزى امير المؤمنين ( ع ) نمايان شد عمرو عاص حيله معروف را بكار بسته قرآنها را بر سر نيزه زد عراقيها گول خورده و آنحضرت را مجبور كردند مالك اشتر را بر گردانده و دست از جنگ بكشد ) پس از ستايش خداوند تعالى و درود بر پيغمبر اكرم ( ص ) اى اهل عراق شما ( فى المثل ) مانند آن زن آبستنى هستيد كه بار حمل را بكشد تا وقتى كه مدت تمام شده ( و هنگام زائيدن برسد آن وقت ) بچّه را مرده بيندازد و شوهرش هم بميرد ( و بعد از آنكه ) مدّت بىشوهريش بطول انجامد خودش هم بميرد و ميراثش را دورترين اشخاص ببرند ( شما بار توانفرساى جنگ را بدوش كشيده ، متحمّل رنجها و سختيهاى آن شديد لكن همينكه نسيم فتح و پيروزى در وزيدن شد پند مرا نشنيده ، و برفع مصاحف گول خورده ،
دشمن را بر خون و مال خويش مسلّط ساختيد ) آگاه باشيد بخدا قسم من از روى اختيار بسوى شما
[ 159 ]
نيامدم بلكه بآمدن مجبور شدم ( من براى راهنمائى شما و خاتمه جنگ جمل آمدم پس از آن چون جنگ صفّين پيش آمد كرد ، قهرا مدّت توقّفم در كوفه بطول انجاميد ) شنيدهام شما ( بيخردان گرد هم نشسته و ) گفتهايد على مردى است دروغگو ، خدا شما را بكشد ( و دهنتان را بشكند ) من ( براى چه دروغ بگويم و ) بر كه دروغ ببندم بر خدا ، منكه اوّل ايمان آورنده باو هستم بر رسول ، من كه نخستين تصديق كننده او ميباشم ، نه بخدا قسم اينطور ( يكه شما خيال كردهايد ) نيست ( لكن چيزيكه هست ) سخنان من همه صحيح و گفتارم همه فصيح است ( و آن روزيكه من آنها را از پيغمبر ( ص ) فرا ميگرفتم ) شما ( بكس شمرده نشده و داخل آدم نبوده ) لياقت شنيدن آنها را نداشتيد ( عقولتان از ادراك آنها عاجز بود ،
اى اهل كوفه ) مادر بعزاى شما بنشيند ( آخر ) من كه ( علم و دانش را ) براى شما بىبها پيمانه ميكنم ،
( و در تعليمات مذهبى و قضائى و كشورى و لشگرى ) اگر نگهدارنده پيدا شود ( كه آنها را در خويش حفظ كند همه را بيان كرده و اصلا توقع مزدى ندارم ديگر براى چه اينقدر از دست شما رنج بكشم ) البتّة راستى گفتار مرا پس از اين خواهيد دانست ( باشد تا قيامت بكيفر اينهمه كردارهاى بيجا و گفتارهاى ناروا خدا شما را به آتش دوزخ سرنگون كند ) .