ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است كه در آن ذات باريتعالى را وصف كرده فرمايد :
حمد و سپاس ويژه ( ذات ) خداوندى است كه هيچيك از حالات او بر حال ديگرش پيشى نگرفته
[ 150 ]
( صفات كماليّه از ازل در ذاتش موجود و هيچ صفتى را بعدا كسب نكرده ) پس پيش از آنكه آخر باشد اوّل و قبل از آنكه پنهان باشد پيدا است ( او است مبدء هر موجود و غايت هر ممكن وجودش از همه اشياء ظاهر ، و ذاتش در تمام چيزها مخفى است ) كسيكه بوحدت ناميده شود جز او كم است ( تمامى موجودات متّصف بصفت واحد عددى و قلّت و كثرت هستند بخلاف خداوند منّان كه واحدى است حقيقى و كثرت نداشته و يكى است ) هر عزيزى غير از او خوار است ( زيرا عزيز كسى است كه احتياج نداشته باشد و موجودات محتاج بالنّسبة باو همه ذليلاند ) و هر قويّى غير او ضعيف است ( براى اينكه منشأ تمام قدرتها و قوّتها او است ) هر مالكى غير او مملوك است ( چون موجد همه اشياء و مالك على الأطلاق او است ) هر دانائى غير او دانش آموز و يادگيرنده است ( زيرا كه هر فردى از افراد احتياج بآموختن دانش از شخص دانشمندترى دارد و حقتعالى بالذّات عالم است ) هر داراى قدرتى غير او گاهى قادر ( در بعضى امور ) و گاهى عاجز است ( بخلاف ذات خداوند كه هميشه قادر و خود منشأ كلّيّه قدرتها است ) هر شنونده غير او از شنيدن آوازهاى بلند كر و از استماع صوتهاى آهسته و ملايم ناشنوا است ( براى اينكه استماع او بوسيله قوّه موجوده در گوش ، و آن قوّه سامعه از ادراك اصوات خيلى آهسته عاجز و از شنيدن صيحههاى بسيار بلند نيز دچار اختلال و كرى ميشود امّا خداوند متعال چون ذاتا سميع و بدون قوّه و گوش شنواست لذا شنيدن آوازهاى نرم و بلند در نزدش يكسان است ) و هر بيننده غير او از ديدن رنگهاى پنهان ( چون رنگ تاريكيها ) و از ديدن رنگ اجسام لطيفه ( چون رنگ هوا و ذرّات ) نابينا است ( زيرا ديدن او بوسيله قوّه باصره موجوده در چشم و چشم از ديدار رنگهاى پنهان و لطيف عاجز است ، لكن خداوند بدون آلت ديدار تمامى رنگهاى پيدا و پنهان را با لذّات ميبيند ) و غير او هر پيدائى پنهان نيست و هر پنهانى پيدا نيست ( زيرا هيچ شيئى مثلا مانند خورشيد در عين پيدائى نميتواند پنهان باشد لكن خداوند در عين حال داراى دو صفت هم پيدا و هم پنهان است پيدا است از نشانها و علامات پنهان است از محال بودن رسيدن بكنه آن ذات خدائيست كه ) آفرينش را بيافريد نه براى تقويت سلطنتش و نه از بيم پيش آمدهاى روزگار و نه براى يارى جستن ( از آنان ) بر دفع همتائى نزاع كننده و نه براى منع غلبه از شريكى غلبه جوينده و لكن ( آفريدگان ) مخلوقاتى هستند پرورده ( خوان نعمت ) او و بندگانى ميباشند مسخّر ،
[ 151 ]
( حضرت ) وى خداونديكه نه در چيزها حلول كرده كه گفته شود او در آنها است و نه از آن اشياء دورى گزيده تا گفته شود او در آنها نيست ( زيرا درون و برون بودن از اشياء لازمه ممكنات و جسمانيّات است ) خلايق را بدون خستگى و ماندگى بيافريد و در اصلاح امر آنان از روى تدبير نينديشيده و ناتوان نگرديده در احكام و مقدّرات خويش گرفتار ( و دچار ) شبهه و ترديدى نشد بلكه حكم وى پايدار ، دانشش استوار و امرش برقرار است كسانيكه گرفتار نقمتها و خشمهاى وى هستند باز بدان درگاه چشم اميد دارند ( تا مگر رها شوند ) و اشخاصيكه قرين نعمتها و الطاف وى ميباشند ( باز ) از او هراسان و بيمناكند ( كه مبادا كفران كرده و بعذاب مبتلا گردند ) .