ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است هنگاميكه ياران گمان كردند حضرت در جنگ با شاميان كندى و درنگى دارد ( زيرا پس از اينكه شريعه فرات بتصرّف آنحضرت در آمده و ياران معاويه را از بر گرفتن آب مانع نيامد و چند روزى كار جنگ بمماطله بر گذار شد بعضى گفتند شايد حضرت هراسى از كشته شدن دارد پاره ديگر گفتند شايد در وجوب جنگ با آنان مردّد است لذا حضرت فرمودند : امّا اين سخن شما كه آيا تا اين اندازه ، درنگ در كار جنگ براى آنست كه من باكى از مرگ دارم ( سخنى است پوچ و حرفيست سخت بيجا براى آنكه ) بخدا سوگند من ابداً بيمناك از اين نيستم كه يا من بر مرگ در آيم يا اينكه مرگ مرا در ربايد و حرف ديگرتان در اينكه ( گمان ميكنيد ) در جنگ با اهل شام گرد شكّ و ترديدى گشتهام ( آنهم چنين نيست ) بخدا سوگند من هيچ روزى دست از كار پيكار نكشيدم جز اينكه انتظار داشتم گروهى از شاميان بمن پيوسته و هدايت شوند و چشم كم نور خود را بنورم روشن كنند و اين در نزد من محبوبتر از اين است كه آنها را در حال گمراهى بكشم اگر چه ( عاقبت وخيم اينكار در محشر و ) باز گشت گناه آن بر خودشان است ( با اين وصف من موظّفم تا ميتوانم مبادرت بخونريزى نكرده و حجّت را بر خصم تمام كنم ) .