ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است ( كه در بيوفائى دنيا و ترغيب مردم باعراض از آن بيان فرموده ) و اين خطبه پيش از اين بروايت ديگر نقل شده ، و اكنون آنرا از روى روايت ديگرى ذكر ميكنيم چونكه آن دو روايت غير از يكديگرند .
آگاه باشيد جهان بسوى نيستى و نابودى رو نهاده و ( هر آن و ساعتى ) در گذشتش را بما اعلام ميدارد ، و خوبيهاى آن پشت كرده ، و بتندى ميرود ( هنوز انسان از نعمتش بر خوردار نشده كه آن نعمت زايل ميشود و از بهار جوانى غنچه عيشى نچيده كه خزان پيريش از پى در ميرسد ، صحّتش با دردمندى فر ؟ ؟ ، و شاديش با اندوه فراوان همراه است ) پس او است كه همواره اهل خويش را به نيستى صلا ميزند
[ 136 ]
و همسايگانش را بسوى مرگ ( و قبر ) ميكشاند ، شيرينيش بسى تلخ و ( شراب ) صافش بسيار درد آلود و تيره است و ( نسبت بعمر و زندگانى اهل هر زمانى ) باقى نمانده است ، از آن بجز ته ماندهاى باندازه آب كمى كه ( گرم و بيمزه ) در ته مطهره باقى مانده باشد ، يا بمقدار جرعه آبى كه در ته ظرفى كه با آن در موقع كم آبى آب تقسيم ميكنند مانده باشد ، ( عرب را عادت اين است كه هنگام تشنگى اگر آبى در بيابان بيابند قدرى ريك در ته ظرفى ريخته و بقدرى آب در آن ظرف بريزند كه آن ريگها را بپوشاند پس هر يك از تشنگان آن مقدار آب را براى رفع تشنگى بنوشد و آن ظرف را مقله خوانند ) و اگر آن آب را تشنه بنوشد سيراب نگردد ، پس بندگان خداى اكنون با عزمى ثابت از اين خانه كه اهل آن محكوم بفنا و نيستى كوچ كنيد ، مبادا كه آرزوى آن بر شما چيره شود ، و زمان زندگانيش بنظرتان دراز آيد ( كه اين هر دو بسى نا چيز و اندكند ) بخدا سوگند اگر مانند شتران فرزند مرده كه از سوز درون بفرياداند فرياد زارى بر آريد و همچون كبوتران محزون ناله و آواز برداريد ، و مانند رهبانان صوامع از دنيا و اهل و مال گذشته بحال تضرّع و زارى بسوى خداى روى آوريد و از او درخواست نزديكى و قربت نمائيد تا مگر منزلتى در نزد خودش براى شما بالا برد ، يا گناهى كه در كتب او ثبت و فرشتگانش آن را ضبط كردهاند بيامرزد البتّه اينها در برابر ثوابى كه ( در اثر فرمان بردارى از او ) براى شما چشم دارم كماند و ( همچنين ) كماند در برابر عقابيكه ( در اثر نا فرمانى از او ) من بر شما ترسانم ( خلاصه ثواب و عقابى كه من در راه امر باطاعت و نهى از معصيت خدا شما را بآن امر ميكنم غير از آن ثواب و عقابى است كه شما از فرمانبردارى و اطاعت يا گناهكارى و معصيت خدا در نظر گرفتهايد و آنچه را كه من در اين امر مىبينم از حيطه تصرّف اوهام و عقول شما بيرون است پس شما بايد در تمام اوامر و نواهى پيرو امر و نهى من بوده و از فكرهاى نارساى خويش ديده بپوشيد ) بخدا سوگند اگر دلهاى شما از فرط عشق بخدا ( درون سينهها بدانسانكه آهن در كوه ميگذارد بگذارد گداختنى و اگر ديدههاى شما از ترس او بجاى اشگ خون روان كنند ، و ماداميكه جهان سر پا است زندگانى خويش را بهمين حال بگذرانيد ، و دقيقه از كوشش و جدّيت ( و سوختن و گريستن ) در اين راه فرو گذار نكنيد ، باز تمام اين كارهاى شما در برابر نعمتهاى بزرگ خدا ، و راهنمائى او شما را بسوى ايمان باو بسى اندك و ناچيزاند .
[ 137 ]