ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است ( كه در 25 شهر شوّال سال 37 هجرى هنگاميكه بسوى صفّين حركت ميكردند فرمودند ) سپاس ويژه ذات مقدّس خدا است هر زمان كه شب در آيد ، و جهان رو بتاريكى گذارد ،
سپاس او را سزد ، هر وقت كه ستاره بدرخشد و پنهان گردد ، شكر و حمد او را رواست ،
هيچكس فاقد نعمت او نبوده ، و هيچ چيز با فضل و كرمش برابرى نكند ( تمامى موجودات ريزه خوار خوان احسان او بوده و هرگز از عهده شكرش بدر نتوانند آمد ) پس از اين شكر و ستايش من مقدّمة الجيش لشگر خود را ( زياد ابن نصر و شريح بن هانى را با دوازده هزار كس ) فرستادم و بايشان سفارش كردم كه از كنار دجله فرات نگذرند تا فرمان من بآنها برسد ، و من ديدم كه اگر از آب فرات عبور كرده ،
و بسوى اين دسته از مسلمانان كه در نزديكيهاى دجله نشين گزيدهاند رفته و آنها را بيارى شما بسوى دشمنتان بر انگيزم ، و مدد و قوّه كارتان قرارشان بدهم صلاح است ( لذا چنان كردم ) سيّد رضى ره فرمايد مراد حضرت از لفظ ملطاط در اينجا موضعى بوده است كنار فرات كه حضرت جلو داران لشكر خود را بفرود آمدن در آنجا امر فرموده و اين لفظ بساحل و كنار دريا نيز اطلاق ميشود لكن در اصل بمعنى زمين هموار است و مقصود حضرت از لفظ نطفة ( كه بمعنى آب صاف است اعمّ از كم يا زياد ) آب فرات است و اين تعبير از عبارات غريب و شگفت انگيز است .