ترجمة
گفتهاند : هنگاميكه حضرت باين موضع از خطبه رسيد مردى كه اهل قصبه از قصبات عراق بود بر خواست و در برابر آنحضرت ايستاده نامه بدستش داد ، امام عليه السّلام بخواندن آن نامه مشغول و وقتى كه فارغ شد ابن عبّاس عرض كرد : يا امير المؤمنين چه خوش بود رشته سخن را از آنجا كه رها كردى گرفته و بآنجا كه ميخواستى ميرساندى ، فرمود : اى پسر عبّاس چه بسيار دور است اين درخواست همانا اينگونه سخن گفتن بمانند شقشقه و غرّش شتر و بختى مستى است كه گاهگاهى از گلوى او برخواسته و ساكت ميشود ، ابن عبّاس گويد : بخدا سوگند كه هيچگاه از قطع كلام هيچكس باندازه قطع كلام آنحضرت متأثّر و اندوهگين نگرديدم زيرا حضرت نتوانست سخن را تا آنجا كه دلخواهش بود برساند ،
سيّد رضى عليه الرّحمة گويد : قول حضرت عليه السّلام در اين خطبه كه فرمايد كراكب الصّعبة ان اشنق لها خرم ، و ان اسلس لها تقحّم ، مقصود از آن خليفه دوّم است كه فرمود هرگاه سوار مهار ناقه سركش را سخت بكشد ناقه چموشى كرده پرّه بينيش از هم دريده شود و اگر مهار را رها كند آن ناقه زمام را از كف سوار در كسلانيده و او را بدرّه نيستى پرتاب نمايد .