ترجمة
پس از كشته شدن عثمان از هيچ چيزى نترسيدم جز اينكه مردم مانند موى گردن كفتار بسوى من روى آورده و از هر سوى در ميانم گرفتند بطوريكه دو پسرم حسن و حسين پى سپر آنان شده و جامه و ردايم دريده شد ، اجتماع كردند گرد من همچون اجتماع گلّه گوسفند در جاى خود ، لكن وقتى كه بيعت آنانرا پذيرفته و بامر خلافت قيام نمودم طايفه ( طلحه و زبير ) عهد را شكستند ، عدّه ( خوارج ) از جادّه شريعت مانند تير از كمان بيرون رفتند ، دسته فاسق ديگرى ( معاويه و يارانش ) از حقّ بسوى باطل گرائيدند ، گوئيا اينان كلام خداوند سبحان را نشنيدهاند كه فرمايد : سراى جاودانى را ما براى كسانى قرار داديم كه اراده فساد و سركشى در روى زمين نداشته و ندارند و حسن عاقبت براى پرهيزكاران است ، آرى بخدا سوگند اين آيه را شنيده و حفظش كردند لكن متاع جهان در چشمهاى اينان جلوه كرده و بآن فريفته شدهاند .