ترجمة
اساس دين كه وسيله پرستش خدا است ، شناسائى او ، و شناسائى كامل او ،
تصديق باو ، و تصديق كامل او گرويدن و يگانه دانستن او ، و كمال گرويدن باو ،
عمل خالص براى او كردن ، و هنگامى عمل براى او خالص است كه صفات را بر ذات او عارض ندانسته بلكه آنها را عين ذات دانند ، زيرا هر صفتى بر اينكه غير موصوف است گواه ،
و هر موصوفى بر اينكه غير صفت است شاهد ، پس هر كس خدا را بوصف عارض بر ذات وصف
[ 34 ]
كرد براى او قرينى جسته . و هر كه براى او قرينى جست او را دو تا ديده ، هر كه او را دوبار ديد مركّب و داراى اجزائش دانسته ، هر كه او را داراى اجزاء دانست باو نادان است ،
و نادان بسوى او اشاره ميكند ، و هر كه بسوى او اشاره كرد ، او را بحدّى محدود كرده و هر كه او را بحدّى محدود كرد ، مانند عدد او را شمرده است ، هر كه گفت خدا در چيست .
مانند جسم او را در ضمن محلّ ديد ، و هر كه گفت او بر چيست ، محلّهاى ديگر را از او خالى يافت ،