فرموده است : و اللّه ما انكروا علىّ منكرا و لا جعلوا بينى و بينهم نصفا و انّهم . . . الى قوله سفكوه
اين سخن حضرت انكار ادّعاى انجام امر ناشايستى بود كه به آن حضرت نسبت مىدادند و آن عبارت بود از قتل عثمان و سكوت آن حضرت در برابر قاتلان عثمان ، كه به نظر مخالفان ، سكوت حضرت را در مقابل قاتلان عثمان امرى ناشايست و از نظر دينى منكر مىدانستند .
امام ( ع ) اولاً پشت كردن به عثمان را كه مخالفان كار منكرى از آن حضرت مىدانستند انكار فرمود و چون اين كار از حضرت صادر نشده بود ، اين نسبت به آن حضرت افترا بوده و خود امر منكرى است كه مخالفان حضرت مرتكب شدند . و به اين حقيقت اشاره مىفرمايد كه اگر ميان من و آنها ميزان عدالتى برپا گردد . روشن مىشود كه آنها ادّعاى باطلى دارند ، زيرا آنها از من امر حقّى را مطالبه مىكنند كه خودشان آن را ترك كردهاند و قصاص خونى را مىطلبند كه خود ريختهاند . منظور از قصاص خون مطالبه خون عثمان مىباشد كه مخالفان حضرت او را مسؤول مىدانستند در حالى كه خود شريك اصلى خون بودند .
ابو جعفر طبرى در تاريخ خود نقل كرده است كه وقتى مردم تصميم گرفتند تا عثمان را محاصره كنند امام ( ع ) براى كارى در خيبر بود و زمانى كه به مدينه وارد شد مردم به منظور محاصره عثمان در خانه طلحه جمع شده بودند ، عثمان كسى نزد آن حضرت فرستاد و از طلحه شكايت كرد . حضرت به فرستاده فرمود من چارهانديشى خواهم كرد و سپس به خانه طلحه روانه شد ، خانه او پر از جمعيت بود . حضرت به طلحه فرمود : اين چه كارى است كه درباره عثمان مىكنى ؟ طلحه پاسخ داد اى ابالحسن اين تصميمى است كه گرفته شده .
امام ( ع ) روانه بيت المال شود و فرمود تا در آن را باز كنند امّا كليد آن پيدا نشد ،
[ 666 ]
حضرت در آن را شكست و اموال آن را بين مردم تقسيم كرد . اطرافيان طلحه بعد از اين ماجرا از اطراف او پراكنده شدند و او تنها ماند . عثمان از اين پيشامد خوشحال شد . طلحه ( كه خود را تنها ديد ) پيش عثمان آمد و گفت : اى امير المؤمنين من قصد انجام كارى را داشتم ولى خداوند بين من و آن كار فاصله انداخت و اينك براى توبه نزد تو آمدهامد . عثمان گفت ، براى توبه نيامدهاى ، چون شكست خوردهاى آمدهاى ، خدا سزايت را بدهد .
و باز طبرى نقل كرده است كه عثمان پنجاه هزار دينار يا درهم از طلحه طلبكار بود ، روزى طلحه به عثمان گفت طلبت حاضر است بيا بگير ، عثمان به طلحه گفت آن پاداش جوانمرديت باشد . وقتى كه عثمان به محاصره افتاد امام ( ع ) به طلحه گفت به خدا سوگندت مىدهم آيا تو از جانب عثمان برخوردار نشدى ؟ طلحه گفت نه ، به خدا قسم دست برنمىدارم تا اين كه حقّ بنىاميه را بپردازد . بعد از اين واقعه امام ( ع ) مىفرمود : « بازخواست خدا بر اين صعبه ( طلحه ) باد ، عثمان به او بخشش كرد آنچه بخشش كرد و طلحه درباره او انجام داد آنچه انجام داد . » نقل شده است در روز جنگ جمل وقتى كه زبير به ميدان امام ( ع ) آمد ،
امام ( ع ) به وى فرمود چه چيز تو را به اين كار وادار كرده است ؟ زبير در پاسخ گفت مطالبه خون عثمان ، امام ( ع ) به او فرمود تو و طلحه رهبرى قتل عثمان را به عهده داشتيد ، توبه شما اين است كه خود را تسليم ورثه عثمان كنيد .
دخالت طلحه و زبير در قتل عثمان امرى روشن است و ما اين مقدّمه را براى اتمام حجّت عليه آنها نگاشتيم .