بحث سوّم وظايف قلبى حاجى در هر عمل از اعمال حج
نخست بايد موقعيّت حج را در دين شناخت ، بعد شوق به آن پيدا كرد و بعد تصميم براى انجام حج گرفت و به دنبال اين تصميم علايقى كه مانع از انجام حج است قطع كرد و آن گاه زاد و توشه و مركبى كه وسايل رفتن به حج است تهيه كرده سپس به سوى مقصد حركت كند و بعد در ميقات احرام ببندد و تلبيه بگويد و وارد مكّه شود و اعمال لازم را تا پايان حج انجام دهد . در هر حالتى از اين احوال براى حج كننده يادآورى و براى عبرت گيرنده عبرت ، و براى اراده صادق ، نيّت و براى شخص با ذكاوت اشاره به اسرارى است كه اگر توفيق دست دهد صفاى قلب و طهارت باطن به آنها بستگى دارد .
منظور از شناخت و فهم موقعيّت حج اين است كه وصول به حق حاصل نمىشود مگر غير خدا را كه عبارتند از قصد خواستهاى بدنى و لذّات دنيوى از دل بزدايى و در همه حالات خود را از خواستهاى نابجا دورسازى و به ضروريّات اكتفا كنى و به همين دليل است كه راهبان در گذشته از خلق دورى مىجستند و به دليل ترس از آميزش با خلق و جهت انس با خالق در بلنديهاى كوه مسكن مىگزيدند و از هر چه غير خدا بوده است اعراض مىكردهاند و بدين لحاظ معصوم ( ع ) آنها را مدح كرده و درباره آنها فرموده است : « تقرّب افراد به خدا به اين دليل بوده است كه قسيّس و رهبان بودهاند و در عبادت خدا تكبّر ندانشتهاند [ 13 ] » .
[ 13 ] ذلك بانّ منهم قسّيسين و رهبانا و انّهم لا يستكبرون .
[ 455 ]
هنگامى كه رسم كنارهگيرى از دنيا و توجّه به خدا كهنه شد و مردم به پيروى از شهوات و علاقه به دنيا و عدم توجه به خدا روى آوردند ، خداوند پيامبر ( ص ) را براى زنده كردن راه آخرت و تجديد راه انبيا براى پيمودن راه خدا مبعوث گردانيد .
طرفداران ملل مختلف از پيامبر درباره رهبانيّت و ملازم شدن در مسجد پرسيدند ، فرمود : به جاى آن دو ، جهاد و تكبير كه بالاترين شرف است مقرر شده است منظور از تكبير حج است و از ملازمان در مسجد پرسيده شد ، فرمود ملازمان در مسجد روزهدارانند خداوند سبحان حج را رهبانيّت اين امت قرار داد و با نسبت دادن خانه به خود آن را شرافت بخشيد و جايگاه عبادت بندگان قرار داد . و اطراف خانه را براى عظمت و بزرگى امر ، حرم قرار داد و عرفات را همچون ميدانى فرا روى حرم مقرر فرمود ، و حرمت مكّه را با حرام كردن صيد و قطع درختان تأكيد فرمود و مكّه را بسان پيشگاه سلاطين قرار داد كه ديدار كنندگان از راه دور پريشان موى و متواضع به جانب آن مىآيند تا در پيشگاه پروردگار خانه حالت خضوع و نيازمندى نسبت به جلال او داشته باشند و در برابر عظمت و عزّت او آرامش خاطر بيابند و با توجّه به اينكه مكانى براى او نيست ولى اين مكان را براى انجام عبادت مقرر كرده است و توجّه به اين حقيقت در عبوديّت مردم مفيدتر است . براى همين است كه خداوند انسانها را به اعمالى در مكه موظّف كرده است كه با فهم ما انسى ندارد و عقل ما به آنها دست نمىيابد ،
مانند رمى جمرات ، سعى ميان صفا و مروه به تكرار ، و . . . در اين اعمالى كه فايده آنها براى ما آشكار نيست كمال بندگى و عبوديّت تحقّق مىيابد ، بر خلاف ديگر عبادت مثل زكات كه انفاق است و جهت آن معلوم و عقل ما فايده آن را درك مىكند ، و مانند روزه كه شهواتى را كه دشمنان خدايند در هم مىشكند و ما را از سرگرم شدن به امور دنيوى باز داشته و به خدا متوجّه مىسازد و مانند ركوع و
[ 456 ]
سجود در نماز كه بيان كننده تواضع ما در برابر خداوند با آن هيأت خاص مىباشد ، و نفوس به عظمت خدا انس پيدا مىكنند . ولى اعمالى مانند رمى جمره و . . . كه در حجّ واجب است عقل ما به رموز آنها دست نمىيابد و انجام دادن آنها به خاطر امر خدا و به قصد امتثال امر او مىباشد ، از آن جهت كه تبعيّت آن واجب است . در انجام اين اعمال عقل ما نقشى ندارد ، نفس و طبع ما براى انجام فعل از آن جهت كه فايده خاصى را داراست به دور مىباشد ، زيرا آنچه را كه عقل ما درك كند و حكمت را در عمل بفهمد طبع ما به انجام آن ميل كامل پيدا مىكند و اين ميل در جهت فرمانبرى ما را كمك كرده و علّت انجام فعل مىشود چه بسا كه همين فهم علّت ، كمال بندگى و خضوع را براى ما به وجود آورد و به همين دليل است كه پيامبر ( ص ) خصوصاً درباره حجّ فرموده است : لبيّك بحجّة حقّا تعبّدا ورقا . اين تعبّدا و رقّا را در نماز و غير آن نفرموده است زيرا اقتضاى حكمت الهى در رابطه با نجات مردم اين است كه اعمالشان بر خلاف هواى نفسشان باشد بلكه اختيار نفس و خواست آنها بايد به دست شارع باشد و در اعمالشان صرفا راه فرمانبردارى را بروند و مقتضاى عبوديّت اين است كه آنچه را از انواع عبادت كه عقلشان بدانها نمىرسد و از مقتضاى طبعشان به دور است به خاطر بندگى محض آن را انجام دهند و ريشه تعجّب مردم از اعمال عجيب فراموشى از اسرار آنهاست .