بحث چهارم : دانشمندان درباره آن معانى كه قائم به محلى باشد ،
مانند شيرينى كه قائم به شكر و سفيدى كه قائم به گچ است ، اختلاف نظر دارند كه آيا لازم است اسمى از آن مشتق شود يا خير ؟ حقيقت اين است كه در اين مورد بگوييم :
1 اگر معانى داراى اسم نباشند مانند اقسام بوها اشتقاق اسم از آنها لازم نيست .
2 اگر معانى داراى اسم باشند براى محل آن معانى اشتقاق اسم لازم نيست .
[ 55 ]
آيا براى غير محل معانى ، اشتقاق اسم جايز است يا خير ؟ صحيح اين است كه در اين دو مورد جايز است مانند مثالهاى مشهور لابن يعنى شير فروش و تامر يعنى خرما فروش ، زيرا اين دو از لبن و تمر اشتقاق يافتهاند و قائم به لبن و تمر نيستند .
گروهى از اشاعره اشتقاق اسم را براى محل معانى ، جايز دانستهاند و گفتهاند كه براى غير محل معانى جايز نيست ، اين كه اشتقاق اسم از معانى قائم به محل جايز است مورد اتفاق است ، ولى اشاعره براى مختص بودن اشتقاق اسم به محل معانى دليلى نياوردهاند . امّا دليل ما بر جواز اشتقاق اسم براى غير محل اين است كه در اشتقاق كمترين مشابهت كفايت مىكند ،
زيرا مشتق چيزى است كه با مورد اشتقاق مشابهتى داشته باشد . امّا همين كمترين مشابهت كه سبب جواز اشتقاق اسم براى غير محل شده براى ادعاى اشاعره كافى نيست .