بحث سوم در بيان اين كه وجه شبه عقلى عمومىتر از وجه شبه حسّى است
خود تشبيه ، يا تشبيه محسوس به محسوس است كه در اين صورت ممكن است تشبيه محسوس به محسوس به دليل اشتراك در وجه شبه محسوس باشد و ممكن
[ 52 ] با روشنايى روشنى دهندهاى بيدار مىشوى يا مىخوابى چنان پيوسته مانند دل تپشدار و انگشت دست سارق .
[ 105 ]
است به جهت اشتراك در وجه شبه معقول باشد و ممكن است به سبب اشتراك در وجه شبه معقول و محسوس باشد . مثال براى صورت اوّل مانند تشبيه گونه انسان به گل قرمز ( مشبّه ، مشبّهبه و وجه شبه محسوسند ) . مثال براى صورت دوم مانند قول رسول خدا ( ص ) : « بپرهيزيد از گياهى كه در مزبله روئيدن است [ 53 ] » .
طرفين تشبيه محسوس و وجه شبه معقول است . مشبّه ( زن زيبا ) مشبّه به ( گياه روييده از مزبله ) هر دو محسوسند ، ولى وجه مشابهت ( همانند شدن حسن ظاهرى با قبح باطنى ) امرى عقلى است . مثال براى صورت سوم مانند تشبيه شخص بلند مرتبه زيبا صورت به خورشيد به خاطر اشتراك آن دو در ارزش حقيقى كه امرى عقلى است و اشتراك در روشنى كه امرى حسّى است .
در تشبيه معقول به معقول يا معقول به محسوس و يا محسوس به معقول ممكن نيست كه وجه مشابهت غير عقلى باشد زيرا وجه مشابهت مشترك بين دو طرف تشبيه است . اگر وجه شبه محسوس باشد با توصيف معقول به آن جايز نيست و اگر وجه شبه معقول باشد جايز است زيرا صحيح است از آنچه كه محسوس نيست امر محسوس صادر شود ، بنابر اين ثابت شد كه تشبيه با وجه شبه معقول نسبت به وجه شبه محسوس عمومىتر است .