بحث چهارم قرآن كريم تصريح دارد به اين كه آسمان از دود ايجاد شده است
ولى سخن امام ( ع ) در اين خطبه گوياى اين حقيقت است كه آسمان از كف آب پديد آمده است . و در خبر ديگرى وارد شده بود كه از كف آب زمين پديد آمده است . با توجه به اين سه قول ناگزير بايد براى اين اشارات وجه جامعى وجود داشته باشد و لذا مىگويم ( شارح ) وجه جامع ميان كلام امام ( ع ) و لفظ قرآن كريم ، سخن حضرت باقر ( ع ) است كه فرمود از موج دريا و كف آن دودى بدون آتش برخاست و از آن آسمان آفريده شد . شكى نيست كه قرآن كريم از لفظ دخان ، حقيقت آن را اراده نكرده است ، زيرا دود از آتش پديد مىآيد . مفسّران اتفاق نظر دارند بر اين كه دودى كه از آن آسمان آفريده شده است محصول آتش نبوده بلكه به علّت موج آب از تجزيه آب و تبخير آن پديد آمده است . لذا دخان ،
استعاره است براى بخارى كه از روى آب بلند مىشود . بنابراين مىگوييم كلام امام ( ع ) در اين خطبه مطابق لفظ قرآن كريم است . با اين توضيح كه كف روى آب ، بخارى است كه از حرارت حركت آب از روى آن بلند شده است . جز اين كه تا وقتى سنگينى بر كف روى آب غالب بوده است ، از آب جدا نشده و به نام كف ناميده مىشود . پس از آن كه لطيف شده و اجزاى هوا بر آن غلبه كرده و از آب جدا شده و بخار ناميده شده است . بدين ترتيب كفى كه تبديل به بخار شده همان دود در قرآن كريم مىباشد . بنابراين منظور قرآن و سخن امام ( ع ) يك چيز است . پس بخار جدا شده از آب چيزى است كه آسمانها از آن ساخته شده ، و از كفى كه از دريا جدا نشده و بر روى آن باقى مانده زمين آفريده شده است .
وجه مشابهت ميان دود و بخار كه موجب صحّت استعاره آوردن لفظ دخان براى بخار شده دو چيز است :
[ 306 ]
1 محسوس بودن هر دو به اين شرح كه صورتى از دود و بخار كه مشاهده مىشود در حسّ بينايى تفاوت ندارد .
2 جهت معنوى و آن اين است كه بخار اجزاى آب است كه به سبب لطافت از حرارت حركت با هوا مخلوط و به هوا متصاعد مىشود . چنان كه دود نيز چنين است ولى حرارت آن از آتش است به اين شرح كه دود نيز از اجزاى آب است كه از جرم مورد احتراق به علت لطافت يافتن از حرارت آتش جدا مىشود .
بنابراين ميان آن دو اختلافى نيست ، جز از جهت سبب ( حرارت حركت و حرارت آتش ) و به همين دليل استعاره آوردن يكى را براى ديگرى صحيح مىباشد .