شرح
سيّد شريف رضى گفته است منظور كلام امام ( ع ) كه فرموده شمشير را بر قوم خويش براند ، پيشامدى است كه براى اشعث بن قيس با خالد بن وليد در يمامه روى داد ، در آن واقعه اشعث قوم خود را فريب داد و به آنها نيرنگ زد و خالد بر آنها مسلّط شد و آنها را كشت . بعد از اين واقعه قوم اشعث او را « عرف النّار » مىناميدند و عرف النّار در نزد آن قوم به معناى مكر كننده است » .
جريان اعتراض اشعث بر كلام امام ( ع ) اين بود كه روزى حضرت مشغول ايراد خطبه بود و به مناسبتى جريان حكميّت را مطرح كرد . مردى از اصحاب حضرت بپا خاست و عرض كرد چگونه بود كه تو ما را از حكميّت بازداشتى و سپس بدان امر كردى ؟ ما ندانستيم كه كدام يك از دو دستور به هدايت نزديك بود . امام ( ع ) با تأسّف دست بر دست زد و فرمود : اين سزاى كسى است كه پيمان را ترك كرد ، يعنى سزاى من است كه حكميّت تحميلى را پذيرفتم و احتياط را رعايت نكردم ، اشعث بن قيس از اين سخن امام چنين برداشت كرد كه حضرت جهت مصلحت را در نظر نگرفته و از انديشههاى باطل پيروى كرده است و خواست كه اين حقيقت را به حضرت بفهماند ، گفت اين سخن به نفع شما نيست ، به ضرر شماست .
اشعث نمىدانست يا خود را به نادانى مىزد كه دليل مصلحت گاهى براى كار و مصلحت بزرگترى ابراز نمىشود . امام ( ع ) حكميّت را به آن دليل پذيرفت كه اصحاب آن حضرت ، از روى نادانى مىخواستند آن حضرت را به شهادت برسانند . و بزودى آن را در داستانشان نقل خواهيم كرد .
[ 642 ]
عدّهاى از سخن حضرت چنين برداشت كردهاند كه مقصود امام ( ع ) اين است كه اين سزاى شماست كه دورانديشى را ترك كرديد ، اشعث گمان كرد كه حضرت مىفرمايد اين سزاى من است ، سپس به آن حضرت اعتراض كرد .