بحث دوّم : اهل علم اختلاف نظر دارند كه آيا جايز است مشتق ( مثلا صفتى ) بر مصداق صدق كند
و مشتق منه ( مثلا مصدر يا ريشه كلمه ) بر آن مصداق صدق نكند ؟ به نظر ما [ شارح ] حق اين است كه جايز است . دليل ما اين است كه درباره اشتقاق كمترين مشابهت ميان مشتق و مشتق منه كفايت مىكند .
بنابراين شرط نيست بر هر مصداقى كه مشتق صدق كند مشتق منه نيز صدق كند ،
چون مهلك ، مميت ، ضارّ و مذل ، كه مشتقاند و بر ذات مقدس متعال صدق مىكنند ، ولى مشتق منه ( مصدر ) آنها مانند هلاك ، موت ، ضرر و ذلّ ، نه تنها بر خداوند متعال صدق نمىكنند بلكه اطلاق آنها بر خداوند جايز نيست .
اگر اشكال شود كه مشتق مجموعهاى از مشتق منه و چيزى ديگر مىباشد و هر گاه مجموعهاى ( مشتق ) بر مصداقى صدق كند ، اجزاى آن مجموعه نيز صدق مىكند ، ما در پاسخ مىگوييم اين مطلب را كه مشتق منه جزء مشتق باشد و در معناى آن دخالت داشته باشد قبول نداريم . آنچه از مشتق منه در مشتق وجود دارد همان حروف اصلى و بعضى حركات مشتق منه مىباشد و ما روشن كرديم كه ناگزير بايد مشتق به يكى از صورتهاى قبل نسبت به مشتق منه تفاوتى داشته باشد و در تغيير مشتق نسبت به مشتق منه شكّى نيست ، و پس از تغيير ، مشتق منه به هيأت خود باقى نمىماند ، پس لزومى ندارد هر جا كه مشتق صدق كند مشتق منه نيز صدق كند .
[ 53 ]