فرموده است : وَتَّد بالصُخُور مَيَدانَ اَرضِهِ
در اين عبارت منظور نسبت دادن نظام زمين به قدرت خداوند سبحان است و در اين مورد دو بحث هست :
[ 19 ] سوره نمل ( 27 ) : آيه ( 63 ) : كسى كه بادها را بشارت دهندگانى پيش از نزول رحمتش مىفرستد .
[ 20 ] سوره روم ( 30 ) : آيه ( 46 ) : بادها را به عنوان بشارتگرانى مىفرستد تا شما را از رحمتش بچشاند .
[ 21 ] سوره حجر ( 15 ) : آيه ( 22 ) : ما بادها را براى تلقيح ( ابرها و به هم پيوستن و بارور ساختن آنها ) فرستاديم و از آسمان آبى نازل كرديم و با آن آب شما را سيراب ساختيم .
[ 22 ] سوره بقره ( 2 ) : آيه ( 231 ) : نعمتهاى خدا را نسبت به خود يادآور شويد .
[ 23 ] سوره زخرف ( 43 ) : آيه ( 13 ) : سپس نعمت پروردگارتان را هنگامى كه بر آنها سوار شديد متذكر شويد و بگوييد پاك و منزّه است كسى كه اين را مسخّر ما ساخت و گرنه ما توانايى آن را نداشتيم .
[ 262 ]
1 بحث اوّل ، در اين است كه اگر گويندهاى بگويد چيزى را به چيزى ميخكوب كردم ، معنايش اين است كه شىء اوّل را وسيله ثبات براى دوّم قرار دادم ، هر چند شىء استحكام يافته در اينجا زمين است ولى در عبارت حضرت ،
ميدان ارض ، به عنوان شىء ثبات يافته به كار رفته است و ميدان خاصيتى از خاصيتهاى زمين است و تصوّر نمىرود كه كوهها وسيله استحكام آن باشد ، مگر اينكه بگوييم ميدان زمينه قرار گرفتن كوهها را بر زمين فراهم كرده است . اين نوع اداى سخن در استوارى بخشيدن به زمين اهميّت بيشترى پيدا مىكند و به اين دليل ميدان را بر زمين مقدّم داشته و به عنوان اضافه صفت به موصوف كلام را ذكر كرده است . و تقدير كلام چنين است كه به وسيله كوهها زمين را كه سفره پر نعمت است استوارى و قرار بخشيده است .
2 ارتباط دادن وجود كوهها را به ميدان ارض در اين عبارت در قرآن كريم مشابه فراوان دارد ، مانند سخن حق تعالى : وَ اَلْقى فى الارض رَواسِىَ اَنْ تَميدَ بِكُمْ ، و الجبال اوتادا ، بيان علّت اين امر ( استوارى زمين به وسيله كوهها ) احتياج به بحثى دارد . اين مطلب به پنج صورت توضيح داده شده است .
1 مفسران در معناى اين آيات گفتهاند : هر گاه كشتى بر روى آب قرار گيرد از سويى به سويى متمايل شده به حركت درمىآيد و اگر جرم سنگينى در آن قرار گيرد بر روى آب استقرار يافته و آرام مىشود . درباره زمين گفتهاند هنگامى كه خداوند تعالى زمين را بر روى آب آفريد [ 24 ] زمين به اضطراب افتاد و منحرف شد سپس خداوند كوهها را بر روى زمين قرار داد و زمين به وسيله سنگينى كوهها بر روى آب قرار گرفت . امام فخر رازى گفته است : اشكالى كه بر اين سخن وارد است اين است كه بىشك زمين از آب سنگينتر است و شىء سنگينتر از آب در آب فرو
[ 24 ] شايد منظور از آب گازهاى متراكم باشد .
[ 263 ]
رفته و روى آن باقى نمىماند . با توجّه به اين مطلب محال است كه گفته شود زمين كج شد و به سويى متمايل گرديد ، بر خلاف كشتى كه از چوب ساخته شده است و تو خالى بوده و پر از هواست و به همين دليل بر روى آب باقى نمىماند و بر روى آب حركت مىكند و به همين سبب به راست و چپ متمايل مىشود تا اين كه آن را به اشياى سنگين ببندند .
2 دليل دوّم چيزى است كه امام فخر رازى ذكر كرده است و آن اين است كه به دلايل يقينى ثابت شده است كه زمين كروى است و باز ثابت شده است كه كوهها در سطح زمين به منزله دندانههاى سختى است كه بر روى كره قرار دارد . با ثبوت اين دو موضوع اگر فرض كنيم كه اين اجرام سنگين بر روى كره زمين نباشد و زمين خالى از اين داندانهها و پستى و بلنديها باشد با كمترين سببى حركت دورانى پيدا مىكند ، زيرا جرم هموار دايره شكل ذاتا لازم است كه داراى حركت باشد هر چند عقل اين را قبول نكند ولى روشن است كه با كمترين وسيلهاى به حركت در مىآيد ولى هر گاه بر روى كره زمين اين كوهها قرار داشته باشند به منزله اشياى سنگينى هستند كه بر روى كره ثبات يافته باشند و هر يك از اين كوهها به طبيعت ذات به مركز زمين توجّه دارد و توجّه كوهها با سنگينى عظيم و نيروى شديدى كه به مركز زمين دارند حالت ميخى را پيدا مىكنند كه كره را از حركت دورانى باز مىدارند و خلق كوهها بر روى زمين مانند ميخهاى شمرده شدهاى است كه بر روى كره مانع از حركت دورانى باشد .
3 وجه سوّم اين است كه بگوييم چون فايده ميخ در بعضى جاها حفظ شىء از حركت و اضطراب مىباشد تا ثابت و آرام بماند و از ويژگيهاى سكون در بعضى اشيا استقرار يافتن و تصرّف كردن در آن شىء است ، فايده وجود كوهها به صورت دندانههاى روى زمين اين است كه زمين در آب فرو نرود تا حيوان بر آن مستقر شود و از مواهب آن بهرهمند شود . بنابراين ميان ميخ و كوههايى كه خارج
[ 264 ]
از آب بر روى زمين قرار دارند نوعى مشابهت و مشاركت است ، در اين كه هر دو موجب صحّت استقرار و مانع از تزلزل مىشوند . بنابر اين نسبت دادن ميخ به صخرهها و كوهها استعاره زيبايى است . و امّا ذكر ميدان در عبارت به اين دليل است كه حيوان در ميدان استقرار مىيابد و اگر كوهها نباشند زمين مضطرب مىشود و ديگر جايى براى حيات حيوان باقى نمىماند .
4 بعضى از دانشمندان گفتهاند كه محتمل است « صخورى » كه در عبارت حضرت آمده است اشاره به انبيا و اوليا و علما ، و « ارض » اشاره به دنيا باشد ، امّا وجه مجاز آوردن انبيا و اوليا براى صخور اين است كه صخرهها و كوهها در نهايت ثبات و استقرارند و زمين زير خود را از حركت و اضطراب باز مىدارند و براى حيوان پناهگاهى از ترس هستند و حيوانات در پناه صخرهها از اضطراب محفوظاند . چون كوهها از جهاتى شبيه به ميخهايى هستند كه اشيا را استحكام مىبخشند ، انبيا و علما نيز در نظم امور دنيا و عدم اضطراب مردم مانند ميخهاى زمين مىباشند . بنابر اين استعاره آوردن صخور براى انبيا و علما صحيح است و به همين دليل زيباست كه در عرف گفته شود « فلان شخص چون كوه استوارى است كه هر غمناكى به هنگام حاجتهاى مهم به او پناه مىبرد » و دانشمندان عوامل استوارى دين خدا در زميناند .
5 مقصود حضرت از اينكه كوهها را مانند ميخ در زمين تعبير كرده است اين است كه مردم در راهيابى به مقاصدشان به وسيله كوهها هدايت مىشوند و جهت حركت را اشتباه نمىكنند و در راهى كه مىروند گمراه نمىشوند و به مقصد مىرسند .