بحث اوّل درباره حذف مفعول ،
مبتدا و خبر است : حذف مفعول گاهى مقصود از فعل متعدّى تنها نسبت آن به فاعل است در اين حال فعل متعدّى در عدم نياز به مفعول مانند فعل غير متعدّى است . مانند اين كه بگويى : فلان يحلّ و يعقد و يأمر و ينهى و يضرّ و ينفع ، ( در اين مثال مفعول حذف شده است ) و مانند سخن خداوند متعال : « هَلْ يَسْتَوى الّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ » [ 122 ] ،
در اين آيه نيز مفعول حذف شده است .
گاهى مقصود از ذكر فعل متعدّى ، نسبت دادن آن به مفعول است لكن مفعول به يكى از دو منظور حذف مىشود .
1 هر چند مفعول مورد نظر هست ولى براى توهّم تعظيم و تفخيم حذف مىشود مانند شعر بخترى
شجو حسّاده و غيظ عداه
ان يرى مبصر و يسمع واع [ 123 ]
[ 122 ] سوره زمر ( 39 ) : آيه ( 9 ) : آيا آنهايى كه مىدانند با آنهايى كه نمىدانند برابرند .
[ 123 ] فضيلتى دارد كه اگر ديده و شنيده شود حسد ورزانش را اندوهگين مىسازد و دشمنانش را غمگين .
[ 148 ]
در مصرع دوّم مفعول يرى و يسمع كه مفعول معيّنى مىباشد حذف شده است تا اين توهّم را ايجاد كند كه هر آنچه از او مىبينند و هر آنچه از او مىشنوند نيك است ، اين نوع بيان ، فضيلت ممدوح را نسبت به حزن حسودان و خشم دشمنان ثابت مىكند و به اين علّت كلام داراى بلاغت خاصى است . و اگر مفعول معيّن در كلام ذكر مىشد آن عظمت موهوم حاصل نمىشد ، زيرا ذهن اختصاص مىيافت به عظمت معيّنى كه به عنوان مفعول در جمله آورده شده بود و معانى ديگرى را تداعى نمىكرد .
گاهى آوردن مفعول رساتر و سزاوارتر است و اين هنگامى است كه مفعول امر با عظمت و تازهاى باشد مانند اين سخن : و لو شئت ان ابكى دما لبكيته ، « اگر بخواهم خون بگريم مىگريم » . چون خون گريستن امرى شگفت آور است ، به عنوان مفعول در جمله ذكر شده است .
2 مفعول به دليل معلوم بودن حذف مىشود ، مانند سخن على ( ع ) : ان اشنق لها خرم و ان اسلس لها تقحّم ، مفعول « خرم » كه « انفها » و معفول تقحّم كه « مهالك » بوده به دليل وضوح ، از جمله حذف شده است .
3 مفعولى كه ضمير است به شرط اين كه تفسير شود از كلام حذف مىشود مانند : اكرمنى و اكرمت عبد اللَّه ، « عبد اللّه مرا اكرام كرد و من او را گرامى داشتم » . در اين جا ضمير متّصل مفعولى از اكرمت حذف شده است و كلمه عبد اللّه آن را تفسير مىكند .
حذف مبتدا و خبر . حذف هر يك از مبتدا و خبر نقل شده است . گاهى مبتدا و گاهى خبر به مناسبتى حذف مىشوند حذف مبتدا مانند سخن حق تعالى : « سُورَةٌ اَنْزَلْناها » ، در اين مثال ضمير هى كه مبتداى جمله بوده حذف شده است .
حذف خبر مانند سخن حق تعالى : « طاعَةٌ وَ قَولٌ مَعْروفٌ » ، در اين مثال خير
[ 149 ]
كه عنوان خبر جمله را داشته حذف شده است كه در اصل ( طاعة خير و قول معروف خير بوده است ) .
در موارد زيادى مبتدا و خبر حذف مىشوند و با اين وصف بلغا حذف را زيبا دانستهاند . عبد القاهر جرجانى گفته است هيچ اسمى كه حذف آن سزاوارتر است از كلام حذف نمىشود جز اين كه حذف آن از ذكر آن زيباتر است . البته زيبايى آن در حالى است كه بلاغت از آن فهميده شود .