قسم اول لفظ محسوس را براى محسوس استعاره بياوريم .
در اين هنگام مستعار و مستعارله يا در ذات مشتركند يا در صفات ، زمانى كه در ذات مشترك
[ 75 ] هر گاه شمشير بر استخوان سرفرود آيد دندانهاى پيشين و ميانى شخص مضروب ، آشكار مىشود .
[ 124 ]
باشند اگر افراد آن حقيقت در فضيلت و نقص ، قوّت و ضعف متفاوت باشند در اين صورت لفظ كامل براى ناقص به صورت استعاره به كار مىرود . مانند استعاره آوردن پرواز براى حركت سريع كه به حركت سريع پرواز اطلاق مىشود زيرا پرواز و حركت در يك حقيقت كه حركت مكانى است مشتركند ولى در قوّت و ضعف اختلاف دارند .
ولى زمانى كه اشتراك در صفت باشد ، مانند اين كه بگوييد خورشيد را ديدم و منظور انسانى باشد كه چهره درخشانى دارد ، اشتراك در صفت تحقق مىپذيرد . زيرا انسان با خورشيد در حقيقت ذات مشترك نيست و در صفت درخشيدن مشترك است مانند فرمايش على ( ع ) در توصيف پيامبر ( ص ) كه فرموده :
« خداوند پيامبر را از شجره انبيا برگزيد » درخت ، با نبوت در حقيقت ذات مختلف است ولى در صفت انشعاب و ثمره دهى مشتركند .