ترجمه
« دو كس بيشتر از همه مردم مورد غضب خداوندند : اوّل كسى كه ( به دليل نافرمانى ) خداوند او را به خودش واگذاشته ، و او از راه راست منحرف مىشود و به سخنان بدعتآميز و دعوت مردم به گمراهى دل مىسپارد ، چنين شخصى براى هر كس كه به او توجه كند فتنه است . از هدايت اشخاصى كه قبل از او هدايت شدهاند منحرف است ، كسانى را كه از او در زمان حيات و يا مرگش پيروى كنند گمراه مىكند ، خطاى ديگران را به دوش مىكشد و خود در گرو اعمال خويش مىباشد .
دوّم كسى كه نادانيها را فراهم آورده و مردم نادان را گمراه مىكند و بسرعت در تاريكيهاى فتنه فرو مىرود و دريافتن راه خير و اصلاح نابيناست ، با اين كه دانا
[ 618 ]
نيست نادانان او را دانشمند مىنامند . هر صبح براى فراوانى مال دنيا كه كمترش براى او بهتر است تلاش مىكند تا اين حدّ كه در اخلاق فاسد غوطهور مىشود و چيزهاى بىفايده را جمعآورى و انبار مىكند . در ميان مردم به قضاوت مىنشيند و تعهّد مىكند كه اشتباهاتى را كه مردم بدان گرفتارند برطرف سازد ، هرگاه دچار يكى از مشكلات شود با رأى خود مطالب زايد و كهنه را عرضه مىكند و به درستى آنچه در جواب گفته يقين دارد و شبهات مانند تار عنكبوت اطراف او را فرا گرفتهاند ، در ،
رأيى كه صادر مىكند نمىداند كه به خطا رفته است يا به صواب . اگر احتمالاً راه صواب را پيموده ، مىترسد كه مبادا خطا كرده باشد ، و اگر خطا كرده باشد اميدوار است كه راه صواب را پيموده باشد . نادانى است كه دائماً در تاريكى جهل قرار دارد ،
گرفتار گمراهى است كه در ضلالت گام مىزند . دانش روشن و قابل اعتنايى ندارد چنان كه باد گياهان خشك را مىپراكند او روايات را از هم مىپاشد ، به خدا سوگند پاسخ آنچه به او عرضه مىشود نمىداند ، و شايسته آنچه بدو سپردند نيست . گمان مىكند آنچه او نمىداند مردم هم نمىدانند ، بالاتر از فهم خود را منكر است . اگر دچار امرى مجهول شود براى اين كه نادانيش آشكار نشود آن را مىپوشاند . خونهاى به ناحق ريخته از ستم قضاوت او به فرياد مىآيند و وارثان از احكام باطل او مىنالند . به خدا شكايت مىبرم از گروهى كه نادان زندگى مىكنند ، و گمراه مىميرند ، هر گاه كتاب خدا به حق تلاوت و تفسير شود در نزد آنها كم ارزشترين چيز است و هر گاه كتاب خدا تحريف بشود در نزد آنها بىبهاتر از آن چيزى نيست و براى آنها چيزى ناشناختهتر از امر به معروف و شناختهتر از منكر نيست » .