بحث اوّل در مورد تجنيس ( هم جنس بودن ) است .
دو كلمه متجانس داراى انواع زير است :
1 تجنيس تام ، دو كلمه متجانس اگر مفرد و در نوع حروف و تعداد و حركات و كيفيت يكسان باشند ، تجنيس تام ناميده مىشود ، مانند قول عرب كه مىگويد : « حديث حديث » سخن تازه و مانند سخن حريرى شاعر و لا ملأء الرّاحة من استوطأ الراحة : « به راحتى كامل رسيد كسى كه پا روى راحتى بگذارد . » 2 انواع تجنيس ناقص ، ميان دو كلمه مفرد در حركات اختلاف است مانند گفته عرب كه گفته است : جبّة البرد جنّة البرد « قبايى كه از جنس برد باشد سپر سرماست » بين دو كلمه برد و برد تجنيس با اختلاف حركات است .
ممكن است ميان دو كلمه مفرد از لحاظ حركت و سكون اختلاف باشد مانند سخن عرب كه گفته است : البدعة شرك الشرك : « بدعت دام شرك است » ميان شرك و شرك تجنيس است منتها با اختلاف حركت و سكون .
ممكن است اختلاف ميان دو كلمه مفرد از لحاظ تشديد باشد مانند قول عرب كه گفته است : الجاهل امّا مفرّط و امّا مفرط ، « نادان در كار يا زياده روى مىكند يا كوتاهى . » ممكن است ميان دو كلمه مفرد در تعداد حروف اختلاف باشد . بدين صورت كه دو كلمه در حروف و شكل مساوى باشند و سپس به يكى از دو كلمه حرفى اضافه شود اين دو كلمه را مزيل هم ناميدهاند . حرف اضافه شده ممكن است در آغاز كلمه باشد مانند سخن بارى تعالى : وَ الْتَفّتِ السّاقُ بِالسّاقِ اِلى رَبِّكَ يَوْمَئذٍ المَساقُ [ 18 ] حرف « ب » در ساق دوّم اضافه شده است ، و ممكن است حرف
[ 18 ] سوره قيامت ( 75 ) : آيه ( 30 ) : ساقهاى پا ( از شدّت غم عقبى و حسرت دنيا ) به هم در پيچيد در آن روز ، خلق را به سوى خدا خواهند كشيد .
[ 76 ]
اضافه در وسط كلمه باشد مانند : كبد كبيد : « دشوارى سخت » . و يا در آخر كلمه افزوده شود مانند سخن بعضى از عرب : فلان سال من احزانه ، سالم من زمانه :
« فلانى چون از غمهايش مىگذرد از روزگار در امان است » . و مانند شعر ابى تمام :
يمدّون من ايد عواص عواصم
تصول باسياف قواض قواضب [ 19 ]
در مثال اول بين سال و سالم و در مثال دوّم عواص و عواصم ، قواض و قواضب كه در كلمه دوّم يك يك حرف نسبت به كلمه اوّل اضافه شده است جناس ناقص است .
ممكن است گاهى ميان دو كلمه مفرد به وسيله يك حرف يا دو حرف ( متنوّع ) اختلاف باشد . مورد اختلاف گاهى در اوّل كلمه است مانند قول عرب :
بينى و بينكم ليل دامس و طريق طامس : « بين من و شما شب تاريك است و راه ناپيدا » . كه بين دامس و طامس با اختلاف در حرف اوّل جناس ناقص است . و گاهى مورد اختلاف در وسط كلمه است مانند قول عرب : ما خصّصتنى و لكن خسّستنى ، « مرا ممتاز نساختى بلكه خوار كردى » ، كه در اين مثال مورد اختلاف ( ص ) و ( س ) است كه از دو نوع مختلف ولى از نظر صدا به هم نزديكند .
به اين تجنيس مشابه و كمياب نيز گفتهاند .
گاهى اختلاف در نوع حروف و در آخر كلمه است مثل سخن پيامبر ( ص ) :
الخير معقود بنواصى الخيل : « سعادت و نيك بختى به پيشانى اسبها بسته است » ،
( منظور اسبان مجاهدان فى سبيل اللّه است ) كه در اينجا بين خير و خيل تجنيس ناقص است ، زيرا « ر » و « ل » دو نوع حرف است .
گاهى اختلاف به واسطه دو نوع حرفى است كه از نظر مخرج به هم نزديك نيستند ممكن است اين حروف در آخر ، وسط ، يا اوّل كلمه باشد . در آخر كلمه
[ 19 ] دستهاى متجاوزان را قطع كنند و با شمشيرهايى كه حكم مرگ را دارد بر آنها حملهور مىشوند .
[ 77 ]
مانند سخن خداوند متعال : وَ اِذا جائهُمْ اَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ [ 20 ] . در اينجا بين امر و امن تجنيس ناقص و « ر » و « ن » قريب المخرج نيستند . در وسط كلمه مانند سخن خداوند متعال « وَ إنَّهُ عَلى ذلِكَ لَشَهِيدٌ وَ اِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ » 21 . در اينجا بين كلمه شهيد و شديد تجنيس ناقص است و « ه » و « د » مختلف المخرجاند .
در اوّل كلمه مانند سخن حريرى : لا اعطى زمامى من يخفر ذمامى « اختيارم را به كسى كه با من عهد شكنى كند نمىدهم » . شاهد در اينجا دو كلمه زمام و ذمام است كه بين آنها تجنيس ناقص است زيرا « ز » و « ذ » دو نوع حرف است .
تجنيس يا در آخر دو عبارت و در مقابل يكديگر قرار دارند كه واضح و آشكار است و يا نزديك به يكديگر و در آخر يك عبارت قرار دارند كه مزدوج و مكرّر ناميده مىشود مانند قول عرب : النبيذ بغير نغمّ غمّ و بغير دسم سمّ ،
« شراب بىنغمه خوان غم انگيز است و بدون گوشت و چربى خوردن سمّ است » . من طلب شيئا وجدّ وجد ، « كسى كه چيزى را با جديّت بخواهد مىيابد » .
من قرع بابا ولجّ ولج : « هر كس درى را با اصرار بكوبد باز مىشود » . در اين مثالها بين نغم و غمّ ، دسم و سمّ ، جدّ و ، وجد ، لجّ و لج تجنيس مزدوج است .
گاهى تجنيس صراحت ندارد و با اشاره است مانند سخن عرب : حلقت لحية موسى باسمه و بهرون اذا ما قلبا : « محاسن موسى با تيغ تراشيده شد و همچنين تراشيده شد به وسيله هارون وقتى كه وارونه خوانده شود ( نوره ) » در اينجا بين موسى ( نام شخصى ) و باسمه ( يعنى موسى به معناى تيغ ) تجنيس به اشاره است گاهى تجنيس به گونهاى است كه در حروف و معنى با هم اختلاف دارند چنين تجنيسى مشوّش ناميده مىشود مانند سخنى كه گفتهاند : فلان مليح البلاغة
[ 20 ] سوره نساء ( 4 ) : آيه ( 83 ) : وقتى كه فرا رسد آنها را فرمانى به آسايش .
[ 21 ] سوره عاديات ( 100 ) آيه ( 7 و 8 ) : انسان بر تمرّد نفس خويش گواه و مال را سخت دوست دارد .
[ 78 ]
كامل البراعة ، « فلان كس بلاغت نمكين و فضل كامل دارد » .
اگر عين الفعل دو كلمه متجانس يكى باشد آن را تجنيس مصحّف مىگويند و اگر دو كلمه متجانس در لام الفعل مشترك باشند تجنيس مشابه ناميده مىشود .
تجنيس اگر به صورت كلمات مركّب باشد سه صورت دارد :
1 اگر فقط در نوشتن مشابه بوده و در تلفظ مشابه نباشد آن را مصحّف مىگويند مانند سخن على ( ع ) كه فرمود : قصّر ثيابك فانّه ابقى و اتقى و انقى [ 22 ] :
« لباست را كوتاه كن كه آن پر دوامتر و به تقوا نزديكتر و پاكيزهتر است » . ميان كلمات ابقى ، اتقى و انقى تجنيس مصحّف است . و نيز گفتهاند : عزّك غرّك فصار قصار ذلك ذلّك فاخش فاحش فعلك فعّلك تهدا بهذا ، « مقام تو را مغرور كرده و نتيجه آن موجب خوارى تو شده ، بنابر اين از فعل زشتت بترس شايد بدين سبب رستگار شوى » .
2 ممكن است دو كلمه مركّب متجانس فقط از نظر لفظ با هم متشابه باشند نه از نظر خط . كه آن را متجانس مفروق مىگويند مانند قول شاعر :
كلّكم قد اخذ الجام فلا جام لنا
ما الّذى ضرّ مدير الجام لوجاملنا [ 23 ]
يدر اينجا كلمات « جام لنا » و « جاملنا » فقط در تلفّظ تشابه دارند نه در خط 3 ممكن است دو مركّب متجانس هم از لحاظ خط و هم از لحاظ تلفّظ متشابه باشند كه آن را مقرون نامند . مانند سخن گويندهاى كه گفته است . اذا لم يكن ملك ذاهبة فدعه ، فدولته ذاهبة ، « هر گاه فرمانروايى داراى بخشش نباشد او را واگذار زيرا دولتش ناپايدار است » . در اينجا شاهد در « ذاهبة و ذاهبة » است كه
[ 22 ] بعضى قصّر را به معناى طهّر گرفتهاند . م .
[ 23 ] هر كدام از شما جام خود را گرفت و براى ما جامى نيست به ساقى چه زيانى داشت اگر با ما خوش رفتارى مىكرد .
[ 79 ]
اوّلى دو كلمه و دوّمى يك كلمه است ، امّا از لحاظ خط و تلفظ كاملا مثل هماند .