خاتمه بحث خطابه :
در خاتمه از هدف حضرت على ( ع ) از ايراد خطابه بحث مىشود .
چون هدف از وضع اديان و مذاهب نظام بخشيدن به زندگى مردم و راهنمايى كردن آنها به ذات باريتعالى و بازداشتن آنها از دلبستگى به دنيا و ياد آورى معبود حقيقى است و نيز چگونگى رفتن به صراط مستقيم را به مردم مىآموزد و از طرفى مىدانيم كه على ( ع ) بيان كننده شريعت و حافظ آن و مبيّن سنّت پيامبر و روشن كننده احكام دين است ، زيرا او بر اسرار الهى مطّلع بود . لذا
[ 181 ]
گفتار و بياناتش جز ترويج شريعت و سنّت پيامبر نبوده است .
چنان كه دانستى گفتار خطابى بر حسب فايده به سه قسم تقسيم مىشود :
مشاوره ، منافره و مشاجره . بيشترين قسمت گفتار على ( ع ) خطبههاى مشورتى و ارشادى است و اين موضوع از بررسى كلام حضرت به دست مىآيد كه منظور آن حضرت در درجه اوّل روى آوردن به خدا به سبب ترك دنيا و روى گرداندن از آن و به كمال رساندن فضايل و ترك رذايل ، و ترك امورى كه انسان را تنزّل داده و مانع رسيدن انسان به خداوند است مىباشد .
اگر در سخن حضرت امر و نهى به جزئيات آمده كه براى بىخبران خير و شرّ آنها آشكار نيست مانند امور جنگ و فراهم آوردن لوازم جنگ و لوازم زندگى و غيره ، و چنانچه تأمّل شود به هدف اولى يعنى احياى شريعت مربوط مىشود زيرا تمام اين امكانات براى يارى دين و تقويت آن و نظام بخشيدن كار دنيا و نظم آن است . معلوم شد كه خطبههاى تنفرزا در سخن حضرت متوجه نكوهش دنيا ،
پيروى هواى نفس ، انجام رذايل هلاك كننده و مرتكبان آنها و مانند اينهاست ،
امورى كه انسان را از خداوند متعال دور مىكند .
آنچه در سخن آن حضرت از مدايح و ستايش آمده ، ستايش خداوند سبحان ، فرشتگان ، پيامبران ، بندگان شايسته خدا ، اهل فضيلت كه هواى نفسانى را ترك كرده و از دنيا دورى جستهاند مىباشد . خطبههاى تنفرزا براى اين است كه خواستههاى نفسانى مردم را تحقير كرده و آنها را از امور فانى و كوچك و ناچيز باز دارد و از ارتكاب آنها نكوهش كند تا به سوى نعمتهاى هميشگى و خير دائمى روى بياورند و خداوند سبحان را به ياد آورند ، تا از روى گردانان هلاك شونده نباشند .
خطبههاى داراى مدح و ستايش براى اين است كه مردم را به چيزهاى با عظمت متوجه كند و نشان دهد كه چه چيزهايى قابل توجهاند و مىتوانند
[ 182 ]
وسيله فضيلت و اعراض از دنيا باشند .
خطبههايى كه جنبه مشاجره دارند چند قسم است . يا براى بيان ظلم و جور و اسباب و نتيجه آن دو كه بد فرجامى در پيشگاه خداست مىباشد ، و يا براى بيان عدالت و اسباب آن و عاقبت نيك و پايان دلپذيرى كه نزد خداوند خواهد داشت به كار رفته است چنان كه بسيارى از نامههاى آن حضرت به كارگزاران و مخالفانش حاكى از اين حقيقت است و شك نيست كه در تمام اين نامهها بصراحت يا اشاره ، هدايت به سوى خداوند متعال وجود دارد .
يا براى دادخواهى از ستمگرى است كه از قيد دين خارج شده و تابع هواى نفس گشته و از كارهاى خلاف شرع او شكايت شده است . در اين خطبه منظور حضرت آن است كه مردم را قانع كند كه شخص مورد نظر ستمگر بوده و مال مردم را به ناحق گرفته است . و بدين ترتيب مردم را بر حق استوار كرده و از پيروى شخص ستمگر باز دارد و گمان آنها را از اين كه دشمنش بر حق است بر طرف كند . چه بسا اگر اين گمان كه ظالم بر حق است دوام مىيافت سبب از بين رفتن حق مىشد . بنابر اين از بين بردن اين پندار غلط نوعى تثبيت حق و دور ساختن مردم از باطل است و اين در حقيقت مقصود و هدف نهايى شارع مقدس اسلام است .
يا اعتذار در جواب نادانانى است كه به آن حضرت نسبت ظلم و ستم داده بودند مانند پاسخگويى امام ( ع ) به آنچه كه جماعتى در حق آن حضرت ستم روا داشته و وى را متّهم به يارى نكردن عثمان كرده بودند تا بدين درجه كه آن حضرت را قاتل عثمان و بدين سبب گمراه مىدانستند و همچنين پاسخگويى آن حضرت به خوارج كه آن حضرت را به خاطر قبول حكميّت گناهكار مىپنداشتند و نظاير اينها ( كه در سخن حضرت فراوان است ) استدلال به اين گونه موارد به وسيله آن حضرت به خاطر توجّه دادن به حق و بازداشتن
[ 183 ]
از باطل بوده است زيرا ارائه دليل براى قانع ساختن كسانى بوده است كه گمان ظلم درباره آن حضرت داشتهاند و روشن مىكند كه آن چنان كه آنها گمان مىكنند نيست و از جانب آن حضرت ظلم و جورى صادر نشده است . اين روشنگرى براى آن بوده است تا مردم به اطاعت آن حضرت بازگشته و در پيروى از حق و يارى دين و دفاع از اين به آن حضرت اقتدا كنند . بخوبى روشن است كه تمام اين امور براى توجّه دادن به خداوند تعالى و وسايلى است كه انسان را به خدا مىرساند .
با توضيح فوق ، روشن شد كه قصد امام از تمام سخنانش اختصاصا متوجه كردن مردم به خداوند و روى آوردن آنها به حضرت اقدس احديّت است . و اين همان فايدهاى است كه تمام انبيا و رسل بر آن اتّفاق نظر داشته و مطابق شرايع و سنّتهاست . هر كس در آنچه گفتيم تأمّل كند و از پيروى هواى نفس بپرهيزد و قوانين كلّى خطابه را كه تاكنون گفتيم بر سخن حضرت على ( ع ) تطبيق دهد درستى سخن ما را تصديق خواهد كرد . قاعده سوم :