فرموده است : لا يدركه بعد الهمم و لا يناله غوص الفطن
نسبت دادن غوص به فطن در اينجا بر سبيل استعاره است ، زيرا حقيقة غوص در رابطه با آب به حيوان نسبت داده مىشود و اين استعاره از باب تشبيه معقولات است به محسوس كه در اين جا آب است ، جهت استعاره اين است كه صفات جلال و كمال خداوند در نامتناهى بودن و در دست نيافتن بر حقايق و عمق آنها به درياى عظيمى شبيه است كه شناگر به ساحل آن دست نمىيابد و غوّاص به جايگاه استوارى منتهى نمىشود . و چون شناگرى در اين دريا و فرو
[ 12 ] سوره حجرات ( 49 ) : آيه ( 17 ) ، ( اى پيامبر ) آنها بر تو منّت مىگذارند كه مسلمان شدهاند ، بگو اسلام خود را بر من منّت نگذاريد ، بلكه خداوند است كه بر شما منّت دارد كه به ايمان هدايتتان كرد اگر صادق هستيد .
[ 256 ]
رفتن در عمق آن كمال تيز هوشى است . بنابر اين تيز هوشى به غواص دريا تشبيه شده و غوص به آن نسبت داده شده است و به همين معناست فرو رفتن در انديشه و فرو رفتن در خواب . نسبت دادن ادراك به همّت بلند نيز استعاره است زيرا ادراك در حقيقت متّصل شدن جسمى به جسم ديگر است و در اين جا اتّصال جسم در كار نيست . اضافه شدن غوص به فطن و بعد به همم اضافه صفت به موصوف است در شكل مصدر ، معناى ضمنى كلام اين است كه هوشيارى فرو رونده و ادراك همّتهاى بلند او را در نمىيابند علّت زيبايى اضافه شدن غوص به فطن و بعد به همم و تقديم صفت بر موصوف هم از جهت مبالغه در عدم دستيابى به ذات حق متعال است و هم از آن جهت است كه مىخواهد بيان كند كه تيز هوشى عين غوّاصى و همّت و الا عين بلندى است .
اوّلين منظور از بيان اين عبارت مبالغه در عدم دستيابى به حقيقت ذات خداى متعال است و در گذشته توضيح دادهايم كه بلاغت تقديم اهمّ و مقصود اوّل را اقتضا مىكند . دليل اين حقيقت ( كه نمىتوان به ذات خدا دست يافت ) روشن است زيرا حقيقت ذات حق تعالى از جهات تركيب بدور و از جهت داشتن خالى و از تكثّر منزّه است . مىدانيم علّت آگاهى يافتن به اشياء تركيب و حدود آنهاست بنابر اين صحيح است بگوييم واجب الوجود مركّب نيست و آنچه مركب نباشد حقيقتش غير قابل درك است . پس با توجه به اين حقيقت كه واجب الوجود غير قابل درك مىباشد هوشيارى هر چند شديد و همّت هر چند بلند باشد او را درك نمىكند . پس هر كه در درياى جلالش فرو رود غرق مىشود و هر كه ادّعاى رسيدن به او كند به انوار عظمتش مىسوزد خدايى جز او نيست ، منزّه و بلند مرتبه است از آنچه درباره او مىگويند بلند مرتبهاى بزرگ .