بحث سوّم تشبيهى است كه در هيأتها روى مىدهد
گاهى تشبيه در هيأتهايى است كه مبيّن حركات است و گاهى تشبيه در هيأتى است كه مبيّن سكنات است . قسمت اوّل به دو صورت و به طريق زير است :
1 هيأت داراى حركت به اوصاف ديگرى مانند شكل و رنگ ضميمه شود مانند سروده ابن معتزّ : « خورشيد مانند آينهاى است در دست رعشهدار . » منظور شارع اين است كه خورشيد در حال دوران و تموّج نور است و هر گاه بدقّت بنگرى براى خورشيد حركتى متّصل و دائمى و براى نور آن به سبب حركت ، موج فرض شده است كه اين حركت و موج را جز به آينهاى در دست رعشهدار نمىتوان تشبيه كرد ، زيرا دست رعشهدار مدام در حركت است و به وسيله آن نور آينهاى كه در دست دارد به اين سو و آن سو مىرود ( موج مىزند ) .
2 تشبيه در هيأت حركت بدون ضميمه شدن به اوصاف ديگرى باشد مانند سروده اعشاى شاعر كه كشتى و بازى كردن امواج دريا با آن را وصف و به شتر بچه تشبيه مىكند :
نقص السفين بجانبيه
كما ينزوا الرباح خلاله الكرع [ 61 ]
شاعر كشتى را در بالا و پايين رفتن تشبيه كرده است به حركات بچه شتر به هنگام باريدن باران كه حركات مختلفى انجام مىدهد و به جهات مختلف مىدود ، بالا و پايين مىرود بىآن كه ترتيبى در حركاتش داشته باشد و اين شبيهترين چيزى است به حركات كشتى هنگامى كه موج آن را بالا و پايين مىبرد .
امّا تشبيه در سكنات مانند سروده اخطل در توصيف شخص مصلوب كه مىگويد :
[ 61 ] كشتى در موج آب بالا و پايين مىرفت چنان كه بچه شتر به هنگام باريدن باران به اين سو و آن سو مىجهد .
[ 115 ]
كانّه عاشق قد مدّ صفحته
يوم الوداع الى توديع مرتحل
أو قائم من نعاس فيه لوثته
مواصل لتمطّيه من الكسل [ 62 ]
لطف سروده شاعر در اين است كه سكنات ( حالتهاى ثابت ) بدن به دار آويخته را به تفصيل در اين دو بيت آورده است .
اگر شاعر به دار آويخته را فقط تشبيه مىكرد به كسى كه از خواب برخاسته است براى شنونده آسانتر درك مىشد ، زيرا اين مقدار از تشبيه را خود بيننده بدون توضيح مىفهمد ولى تفصيل تشبيه درباره هر يك از اجزاى شخص به دار آويخته جز به تأمل حاصل نمىشود ، تفصيل تشبيه نياز داشت به اين كه شاعر به هر يك از جزئيّات كار شخص از خواب برخاسته توجه كند مانند دقّت در كشش دستها و برخاستن از خواب بدون خواب كامل و كسالت به دليل خوابى كه بروى عارض شده است و نظير اينها .
در تشبيهى كه رعايت تفصيل مىشود اصل اين است كه بر امورى كه در عرف براى بينندگان روشن است اوصاف ديگرى نيز كه نياز به دقّت دارد اضافه و علت بيان شود .