بحث دوّم در اين فصل استعارههايى است كه در عبارت امام ( ع ) به كار رفته است :
اوّل در جمله « جعل سفلاهنّ مرجا مكفوفا » لفظ موج را براى آسمان استعاره آورده است ، زيرا ميان آسمان و آب متصاعد در ارتفاع و علو و رنگ مشابهت است . بعضى از شارحان گفتهاند مقصود حضرت اين است كه آسمان در آغاز موج بوده است ، سپس آن را منجمد ساخته و از سقوط حفظ كرده است .
[ 12 ] سوره انبيا ( 21 ) : آيه ( 32 ) : آسمان را سقف محفوظى قرار داديم .
[ 13 ] سوره حجر ( 15 ) : آيه ( 17 ) : و آن را از هر شيطان مطرودى حفظ كرديم .
[ 14 ] سوره صافّات ( 37 ) : آيه ( 7 ) : و آن را از هر شيطان خبيثى حفظ كرديم .
[ 15 ] سوره لقمان ( 31 ) : آيه ( 10 ) : آسمانها را بدون ستونى كه قابل رؤيت باشد آفريد .
[ 16 ] سوره حج ( 22 ) : آيه ( 65 ) : آسمان را نگه مىدارد تا بر زمين جز به فرمان او نيفتد .
[ 17 ] سوره صافّات ( 37 ) : آيه ( 6 ) : ما آسمان پايين را با ستارگان تزيين كرديم .
[ 18 ] سوره نوح ( 71 ) : آيه ( 16 ) : و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنايى و خورشيد را چراغ فروزانى قرار داديم .
[ 315 ]
دوّم فرموده امام ( ع ) : « سقفا محفوظا » لفظ سقف خانه را براى محل بلند استعاره آورده است ، زيرا ميان اين دو در بلندى و احاطه مشابهت است . سماء كه به معنى محل مرتفع است درباره آسمان فراوان به كار رفته است تا جايى كه اسمى از اسمهاى آسمان شده است . احتمال ديگر اين كه سماء علم منقول نباشد . و منظور حضرت از محفوظا يعنى از شيطانهاى آسمان در امان باشد .
ابن عباس گفته است ، شياطين از ورود به آسمان ممنوع نبودند ، وارد آسمانها مىشدند و كسب خبر مىكردند ، هنگامى كه موسى ( ع ) متولّد شد از ورود به سه آسمان منع شدند و وقتى كه پيامبر اسلام به دنيا آمد از همه آسمانها ممنوع شدند .
هيچ يك از شياطين نيست كه استراق سمع كند مگر اين كه به طرف او شهابى پرتاب شود . كلام خداوند متعال به همين معنى اشاره دارد : وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجيمٍ اِلا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَاَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ [ 19 ] . به خواست خدا بزودى سر اين موضوع را توضيح خواهيم داد .
فرموده است : تدعمها و لا دسار ينتظمها .
مقتضاى قدرت بندگان و نهايت آن اين است كه هرگاه خانهاى بسازد و يا سقفى برپا دارد بناچار بايد استوانهها و ستونهايى بسازد تا آن سقف را بر آن استوار كند ، و يا شبكههاى ارتباطى محكمى براى بستن بعضى به بعضى در اختيار داشته باشد . ولى قدرت حق سبحان برتر و بالاتر از آن است كه نياز به امثال اين امور داشته باشد . با توجه به اين حقيقت امام ( ع ) قصد كرده است كه با سلب كردن صفات مخلوقات و شرايط عمل بندگان از قدرت او ، به عظمت خداوند سبحان و نيرومندى او اشاره كند . معناى كلام امام ( ع ) اين است كه اين اجرام بزرگ در جوّ بالا معلّق ايستادهاند و محال است كه ذاتاً اجرام سنگين در فضا متوقف
[ 19 ] سوره حجر ( 15 ) : آيه ( 17 و 18 ) : و آن را از هر شيطان مطرودى حفظ كرديم مگر آنها كه استراق سمع كنند كه شهاب مبين آنان را تعقيب مىكند .
[ 316 ]
شوند ، زيرا اجسام از نظر جسمى همسانند ، پس اگر جسمى لزوماً بايد در مكانى باشد بناچار تمام اجسام بايد در محلى قرار گيرند ، زيرا مكانها و خلأ از لحاظ قبول و عدم قبول همسانند و اين ويژگى اختصاص به بعضى اجسام ندارد و نمىتوان گفت آسمان معلّق به جسم ديگرى تكيه دارد ، زيرا اگر چنين باشد اين سؤال پيش مىآيد كه آن جسم بر چه چيزى متكى است ؟ و بدين منوال تسلسل پيش مىآيد . با اين توضيح چارهاى نيست جز آنكه گفته شود استوارى آسمانها در فضاى معلّق به قدرت صانع حكيم و قادر مختار است . اگر بگوييد از كلام حق تعالى كه فرمود : بغير عمدٍ ترونها ، فهميده مىشود كه براى آسمانها ستونهايى هست ولى ديدنى نيست و اين با فرموده امام كه به طور مطلق ستون داشتن را از آسمانها سلب مىكند منافات دارد . پاسخ اين اشكال به چند صورت ممكن است :
الف احتمال دارد كه فعل « ترونها » در كلام خداوند جمله مستأنفه باشد و در اين صورت تقدير سخن چنين است ، شما مىبينيد كه آسمانها بدون ستون هستند ب چنان كه حسن بصرى گفته است احتمال دارد كه در كلام خدا تقديم و تأخير باشد و در اين صورت تقدير جمله چنين خواهد بود : ترونها بغير عمد ،
يعنى آسمانها را بدون ستون مىبينى .
ج معناى لطيفتر اين است كه امام فخر رازى بيان كرده و گفته است ،
عماد آن چيزى است كه بر آن تكيه داده مىشود ، آسمانها پا برجا و تكيهكننده بر قدرت خداى تعالى هستند و اين همان استوانهاى است كه قابل رؤيت نمىباشد و با كلام امام ( ع ) كه فرمود : آسمانها مطلقاً بدون استوانه هستند منافاتى ندارد [ زيرا استوانههاى مادّى به چشم و ذهن مىآيند ] .
د صحيح و درست آن چيزى است كه آن را بيان كرديم و آن اين كه در
[ 317 ]
علم اصول فقه ثابت شده است كه اختصاص دادن چيزى به حكمى دلالت نمىكند بر اين كه حكم غير آن چيز بر خلاف آن حكم باشد . بنابراين سلب و نفى استوانه قابل رؤيت براى آسمانها لازمهاش اثبات استوانه نامرئى براى آنها نيست .
سوّم كلمه ثواقب در اصل استعاره است براى شهابهاى جسمانى كه جسم ديگرى را سوراخ كرده و در آن نفوذ مىكنند . وجه مشابهتى كه به خاطر آن شهاب را ثاقب ناميدهاند اين است كه با روشنايى خود هوا را سوراخ مىكند همان طور كه جسمى جسم ديگر را سوراخ مىكند . و به دليل همين كثرت استعمال معناى ثاقب براى شهاب حقيقت و يا نزديك به حقيقت شده است .
چهارم در كلام امام ( ع ) : سراجا مستطيرا ، براى خورشيد استعاره آورده شده است . وجه مشابهت اين است كه چراغ نيرومندى كه داراى نور گستردهاى است اقتضاى وجوديش اين است كه اطراف خود را روشن كند و در همه جاى خانه پرتو افكند و در تاريكى راهنما شود ، خورشيد نيز عالم را روشن مىكند و به وسيله نور آن همگان هدايت مىشوند .
پنجم رقيم در اصل استعاره است براى فلك به لحاظ تشبيه فلك به لوحى كه بر آن خطوطى ترسيم مىشود و سپس استعمال اين لفظ در فلك چنان فراوان شده كه رقيم اسمى از اسمهاى فلك شده است .