بحث چهارم تقديم و تأخير در خبر مثبت و منفى
تقديم و تأخير در خبر مثبت و منفى ، مانند تقديم و تأخير در استفهام است . مثلا اگر اسم را مقدم دارى و بگويى : زيد قد فعل ، « محققا زيد انجام داده است » ، مقتضاى اين گونه كلام به دليل تقدّم اسم نظر خاص داشتن به فاعل است . نظر داشتن به فاعل به دو گونه ممكن است يا براى تخصيص فعل به فاعل اسم در ابتدا ذكر مىشود مانند :
انا كتبت ، « من شخصا نوشتم » ، كه مقصود اختصاص نوشتن به گوينده است ، نه غير او . و يا به خاطر اين است كه مقدّم داشتن اسم تأكيد بيشترى براى اثبات فعل به فاعل دارد . ( در اين جا تأكيد منظور است نه حصر ) مانند قول عرب : فلان يعطى الجزيل ، « فلانى نيكو مىبخشد » . در اين مثال مقصود حصر نيست منظور اين است كه شنونده بداند بخشش نيكو طبيعت بخشنده است و چون اسمى را كه دربارهاش خبر مىدهى ذكر كنى و اسم خالى از عوامل نمىباشد مگر اين كه نسبت دادن غير به اسم قصد شود . توضيح اين كه هر گاه اسمى را كه درباره آن خبر مىدهيم سابقه ذهنى نسبت به آن داشته باشيم آمادگى ما براى شنيدن خبرى از او بيشتر مىشود ، چنان كه اگر فقط مبتدا را ذكر كرده و بگويى « عبد اللَّه » و قصد اين باشد كه از او سخنى به ميان آورى ، شوق و علاقهاى به شناختن آن پديد مىآيد و هنگامى كه خبر آن را ذكر كنى ذهن آمادگى بيشترى را براى پذيرش آن دارد . مانند پذيرفتن معشوق به وسيله عاشق .
سخن را به اين ترتيب آوردن ( يعنى آوردن اسم در آغاز و خبر در انجام ) ،
در تحقيق و نفى شبهه رساتر است . هر گاه فعل را در آغاز جمله بياورى مقتضاى كلام توجّه خاصّى به بيان فعل است مانند سخن حق تعالى : « وَ قَضى ربُّكَ اَلاَّ تَعْبُدُوا اِلاَّ ايّاهُ » ، [ 115 ] مقصود در اينجا بيان حكم و نسبت آن به خداوند تعالى
[ 115 ] سوره اسراء ( 17 ) : آيه ( 23 ) : و خداى تو حكم فرمود كه جز او هيچ كس را نپرستيد .
[ 140 ]
است . حكم منفى نظير حكم نفى است ( مثالهاى بالا ) مانند اين كه بگويى : انت لا تحسن هذا الفعل ، « تو اين كار را خوب انجام نمىدهى » . اسم مقدّم است و فعل منفى مؤخّر است و نيز مانند : لا تحسن انت هذا الفعل ، كه فعل منفى مقدّم است .