فرموده است : لا يقاس بآل محمّد ( ص ) من هذه الامّة احد ، الى آخر . . .
در اين كلام امام ( ع ) آل محمّد ( ص ) را مىستايد و اين ستايش مستلزم
[ 494 ]
سقوط ديگران از رسيدن به درجه و شايستگى آنان مىباشد . اين كلام امام ( ع ) هر چند در فضيلت بخشيدن آل محمّد ( ص ) بر تمام افراد مىباشد ، ولى چون زمينه كلام امام ( ع ) به مناسبت خاصّى يعنى جنگ با معاويه بوده است ، به فضيلت نفس امام ( ع ) و عدم شايستگى معاويه براى خلافت اشاره دارد . بنابراين جمله : لا يقاس بآل محمد من هذه الامه احد و لا يسوّى بهم من جرت نعمتهم عليه ابدا ،
اشاره به اين دارد كه ميان آل محمّد و غير آنها در فضيلت تناسبى نيست . و منظور از نعمت ، نعمت دين و ارشاد به آن است . درستى اين داورى امام ( ع ) روشن است زيرا منعمى كه هيچ كس نمىتواند پاداش نعمتش را تعيين كند حتماً هيچ كس نمىتواند مانند او شود . آل محمد ( ص ) كسانى هستند كه بر حسب استحقاق و استعداد تامّ و كاملشان به اين نعمت اختصاص يافتهاند و اهليّت چنين نعمتى را پيدا كردهاند ، غير آنها چنين اهليّتى را نداشتهاند و به درجه آنها نمىرسند تا مانند آنها شوند . چنين نعمتى از ناحيه آنها به مردم افاضه مىشود و بقيه افراد امّت آماده دريافت آن نعمت مىباشند . تعليم و ارشاد آل نبى به گونهاى است كه مردم را به خداوند سبحان مىرساند . مقصود كلام امام ( ع ) كه فرمود : هم اساس الدين ، اشاره به اين است كه استقامت و ثبات و انتشار دين از ناحيه آل محمّد ( ص ) است ، همچنان كه ساختمان بر پايههايش استوار است . و منظور امام ( ع ) از عماد اليقين همين معنى است . و اين كه امام ( ع ) فرموده است : اليهم يفى الغالى ، اشاره به اين است ، آنها كه از فضايل انسانى كه مدار آن بر حكمت و عفّت و شجاعت است به افراط گراييدهاند . چنان كه توفيق يارشان مىشود به آل پيامبر رجوع مىكنند ، هدايت مىيابند و از آنها اين فضايل را به دست مىآورند .
و مقصود از : بهم يلحق التّالى ، اين است كه عقبماندگان از اين فضايل كه به تفريط گراييدهاند براى كسب اين فضايل ناگزيرند به آل محمّد ( ص ) رجوع
[ 495 ]
كنند و به هدايت آنها به عنايت خداوند دست پيدا كنند ، و اين كه فرموده است :
و لهم خصائص حق الولاية ، اشاره به اين است كه سرپرستى امور مسلمين و جانشينى رسول خدا ( ص ) داراى ويژگيهاى خاصّى است كه فقط در آل رسول موجود است و شرايطى دارد كه بايد شخص اهليّت و استحقاق آن شرايط را داشته باشد و آن ويژگيها چنان كه قبلاً بيان شد فضايل چهارگانه نفسانى هستند و بىشك آن فضايل را امام ( ع ) داراست . هر چند تمام يا بعضى از اين فضايل در غير آل نبى موجود باشد محققاً از آنها اقتباس شده است و آيا دريا با قطرات آن قابل مقايسه است ؟
فرموده امام ( ع ) : و فيهم الوصيّة و الوراثة ، اشاره به اين است كه جانشينى رسول خدا به آن حضرت اختصاص دارد و وراثت آن بزرگوار مخصوص اهل بيت پيامبر است .
گفتهاند امام ( ع ) از وراثت چيزى را قصد كرده است كه از خلافت مهمتر است .
اين كه فرمود : الآن اذ رجع الحق الى اهله و نقل الى منتقله ، اشاره به اين است كه با اين كه او شايسته خلافت بوده است خلافت در نزد ديگران بوده است و حال كه امامت به آن حضرت بازگشته ، پس از آن كه در دست ديگران بوده است بايد به آن حضرت رجوع شود احتمال دارد كه مراد از حق ، حقّ ديگرى غير از امامت باشد ولى آنچه در اين جا به ذهن متبادر مىشود حق امامت است .
[ 496 ]