بحث اوّل ضمير در كلمه « فى ولده » به آدم ( ع ) باز مىگردد . يعنى خداوند از نژاد آدم ( ع ) انبيايى را برگزيد .
حال اگر اين كلام اشاره به آدمى كه نوع انسانى است باشد ، نسبت تولّد يافتن از او عرفا روشن است . زيرا هر يك از اشخاص در اصطلاح اهل تأويل فرزندان همين نوع هستند و باز در معنى فرقى نمىكند كه مقصود از آدم ، اوّل شخص باشد كه در روى زمين پديد آمده است .
برگزيدن انبيا به وسيله خدا به معناى افاضه كمال نبوّت به آنها بر حسب آنچه كه عنايت الهى از قبول و استعداد انبياست مىباشد . و مراد از اخذ ميثاق
[ 408 ]
وحى و اداى امانت تبليغ رسالت ، حكم حكمت الهى بر آنها به لحاظ وظيفهاى كه در ضبط وحى در لوح وجود خود دارند مىباشد ، كه نفوس ناقصه را به وسيله قدرت استعدادى كه خداوند به آنها داده است ، به خداوند جذب كنند و با كمالى كه خداوند به آنها بخشيده قدرت دارند كه ابناى ناقص نوع خود را كمال ببخشند .
چون در عرف عهد و پيمان گرفتن به معناى الزام انسان به امرى و تأكيد بر قيام آن است . و التزام عملى به آن بستگى به درجه ايمان و ناظر دانستن خدا دارد ، و از طرفى حكم الهى بر ارسال نفوس انسانى به اين عالم مقرر شده و مقصود عنايت الهى از اين بعث و انگيزش اين بوده است كه آنچه در نفس انسانها بالقوّه وجود دارد به كمال فعلى برسد و اين هدف حاصل نمىشده است مگر اين كه بعضى از راهنماى بعضى قرار دهد . از راهنمايان بشرى عهد و پيمان گرفته است كه وظيفه خود را در ارشاد خلق به انجام برسانند . و بدين لحاظ كار انبيا و تعهّد آنها در مقابل رساندن دين خدا به مردم و ارشاد آنها ، شباهت يافته است به امانتى كه مردم در نزد هم مىگذارند . پس اطلاق اين الفاظ بر وحى الهى كه در نزد انبياست و استعاره آوردن براى آن معانى زيباست .
كلام امام ( ع ) كه فرمود : لمّا بدّل اكثر خلق اللّه عهدهم . . . الى آخره به حكمت الهى در وجود انبيا و لوازم آن اشاره دارد .
اين كلام امام ( ع ) يك قضيّه شرطيّه متّصلهاى است كه تالى آن به دليل پيوستگى داستان انبيا به داستان آدم ، مقدّم بيان شده است . تقدير كلام امام ( ع ) چنين بوده است : لمّا بدّل اكثر خلق اللّه عهده اليهم [ جمله شرطيّه ] اصطفى سبحانه من ولده انبياء اخذ على الوحى ميثاقهم فبعثهم فى الخلق ( جواب شرط ) .
عهدى كه آدم ( ع ) بدان اشاره كرده است همان معنايى است كه در آيه
[ 409 ]
شريفه قرآن آمده است : وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُريَّتَهُمْ [ 1 ] . در تفسير اين آيه ابن عبّاس گفته است هنگامى كه خداوند آدم ( ع ) را آفريد بر پشت او دست كشيد و تمام انسانهايى را كه تا روز قيامت آفريده مىشوند از پشت آدم خارج ساخت و به آنها گفت آيا من پروردگار شما نيستم ؟ گفتند چرا . آن گاه ندا دادند كه امروز قلم از آنچه كه بايد تا روز قيامت تحقق بيابد رقم زد .
مقصود از پديد آوردن ذريّه آدم از پشت آدم اين است كه وجود نوع انسانى به وسيله قلم قضاى الهى نيز همه افراد مورد نظراند . بدين معنى كه آنچه تا روز قيامت از بنى آدم پديد آيد در علم الهى وجود دارد . مقصود از تقدير الهى و به پايان رسيدن كار قلم همين است .
مقصود از شهادت بنى آدم بر نفس خود اين است كه به زبان نياز به خداوند عرضه داشتند كه او معبود مطلق است و خدايى جز او نيست .
به صورت قضيّه شرطيّه از كلام امام ( ع ) استفاده مىشود كه بيشتر فرزندان آدم از پيمان اطاعت خدا و پايدارى بر صراط مستقيم و عدم اطاعت از شيطان سر بر تافتند ، زيرا كه حبّ دنيا بر آنها غلبه دارد و موجب دور شدن از مقتضاى فطرت اصلى كه بر آنها آفريده شدهاند مىشود و توجّه آنها را از قبله حقيقى كه بايد به آن توجّه كنند برمىگرداند . اين انحراف از فطرت اصلى بدين سبب است كه از نيروهاى بدنى ويژهاى كه به طرف كمال مىروند تركيب شدهاند و ناگزير بيشترشان پيمان شكنى كردند . و به عبادت خداوند ادامه ندادند و بر راه راست حق پايدار نماندند و به خاطر اطاعت و پرستش شيطان از خدا فرمان نبردند چنان كه خداى سبحان مىفرمايد : اَلَمْ اَعْهَد اِلَيْكُمْ يا بَنىءَ ادَمَ اَنْ لا تَعْبُدوا الشَيْطان [ 2 ] .
انسان به صورت همان تركيب عنصرى ، لذّتهاى زودگذر زندگى موجب
[ 1 ] سوره اعراف ( 7 ) : آيه ( 172 ) : هنگامى كه پروردگار تو از پشت آدم ذريه آدم را پديد آورد .
[ 2 ] سوره يس ( 36 ) : آيه ( 60 ) : اى فرزند آدم آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد .
[ 410 ]
مىشود درباره حق جاهل و از شكر مداوم كه شايسته خداوند است غافل بماند .
و چون پيمان ديرينه را فراموش كردهاند براى خداوند شبه و مثل برگرفتهاند و شياطين آنها را از گواراترين ميوههاى بهشتى كه معرفت خداست باز دارند و از پرستش خداوند كه نردبان و وسيله براى چيدن ميوههاى بهشتى است ، باز داشت .
چون شأن انسانها پيمان شكنى و ديگر مطالب بوده است ، در حكمت الهى واجب شده است كه دستهاى از آنها را به كمال والايى اختصاص دهد كه بدان وسيله ابناى نوع را از مسيرهاى انحرافى باز دارد و افراد ناقص يعنى فروتر از خودشان را كمال ببخشند . اين دسته گروه انبيا ( ع ) مىباشند و به نتيجه كار آنها در كلام امام ( ع ) چنين اشاره شده است : ليستادوهم ميثاق فطرته يعنى خدا انبيا را براى آن هدفى كه آفريده شده و بر آن سرشته شدهاند برانگيخت تا به عبوديّت خداوند اقرار كنند و انسانها را كه پيرو شهوات باطنى و سرگرم لذّات وهمى زودگذر شدهاند ، باز دارند و به خدا هدايت كنند . اين بعث و جذب انبيا گاهى به تذكّر دادن نعمتهاى مادّى خداوند و آگاه كردن آنان بر لزوم شكرگزارى بخششهاى بزرگ خداست ، و گاهى با ترغيب و تشويق به درجاتى كه خداوند براى اولياى خود فراهم آورده است ، و گاهى به ترساندن از عذاب جهنّم كه خداوند براى دشمنان ستمگرش آماده ساخته است ، و گاهى به ايجاد تنفّر از امور پست دنيا و خوار شمردن آنها مىباشد .
امام ( ع ) به موارد فوق با جمله : يذكّروهم منسىّ نعمته اشاره فرموده است .
چون اثبات هر موضوعى نياز به استدلال قانع كننده و برهان اثباتى دارد انبيا در تبليغ رسالت پروردگار بر عليه منحرفان استدلال كرده و آنها را از روز ملاقات پروردگار كه وعده داده شده ترسانده و به دلايلى چند بر يگانگى خدا و اين كه او به تنهايى شايسته پرستش است اشاره كردهاند و اين مقصود امام ( ع ) از جمله : دفائن العقول و كنوزها .
[ 411 ]
استعمال دفائن در كلام امام ( ع ) استعاره لطيفى است . چون گوهرهاى خرد و نتايج انديشه در وجود انسانها بالقوّه موجود بوده است ، به گنجينههاى نهفته شباهت پيدا كرده و استعاره آوردن دفينه براى آنها شكلى زيبا يافته است .
چون انبيا براى آماده ساختن نفوس و استخراج و اظهار جواهر انديشه انسانها اساس و اصل هستند ، نسبت برانگيختن افكار به آنها زيباست و براى اين كه انسانها را ارشاد كنند نياز به ادلّه و براهين و زمينههايى دارند كه عبارت از نشانههاى قدرت الهى است كه در عبارت امام ( ع ) به شرح زير آمده است :
آسمان برافراشتهاى كه داراى تازگيهاى صنع الهى و عجايب حكمت خداوندى است و زمينى كه در زير پاى انسانها گسترده شده كه در آن تصرّف مىكنند و نيازمنديهاى زندگى را به دست مىآورند و قوام حياتشان را تأمين مىكنند و تا پايان عمر از نعمتهاى زمين بهرهمند مىشوند ، و زمانى كه براى زندگى آنها مقدّر شده است كه پس از آن از اين دنيا رخت برمىبندند و به سوى پروردگارشان باز مىگردند ، بزرگترين دليلى است كه انسان را از كارهاى زشت باز مىدارد و به حق تعالى توجّه مىدهد ياد مرگ و رجوع به خداست . لذا پيامبر اسلام فرمودهاند « از آنچه كه لذّات را نابود مىكند فراوان ياد كنيد » همچنين ياد بيماريهايى كه قواى انسان را به تحليل مىبرد و او را پير مىكند ، و مصيبتهايى كه پياپى به انسان عارض مىشود ، همه اينها زمينههاى استدلال انبيا براى مردم است تا آنها را توجّه دهند كه مصائب از طرف خداوند قدرتمندى به وجود آمدهاند كه داراى سلطه و سيطره است . و او پادشاه مطلقى است ، كه خلق و امر به فرمان اوست تا در ذهن انسانها پيمانى را كه در فطرت اصلىشان بوده و با خدا در روز الست بسته بودند كه او واحد و حق و شايسته پرستش است و اينك فراموش كردهاند كه دوباره برقرار و تثبيت كنند . قرآن كريم به اين آيات و نشانههاى اشاره كرده و مىفرمايد : وَ جَعَلَنا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آياتِهَا
[ 412 ]
مُعْرِضُونَ [ 3 ] . و باز مىفرمايد : اِنّ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الارْضِ وَ اخْتلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتى تَجْرى فى البَحْرِ بِما يَنْفَعُ النّاسَ وَ ما انْزَلَ اللَّه مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَاَحْيا بِهِ الاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها [ 4 ] .
و باز مىفرمايد : وَ السَّماءَ بَنيْناها باَيْدٍ وَ انّا لمُوسِعُونَ وَ الاَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الماهِدوُنَ وَ مِنْ كُلِّ شَىءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُم تَذَكَّرُون [ 5 ] .
علاوه بر اينها نشانههايى كه بر ذات مقدّس حق دلالت دارند و استدلال خداوند متعال به زبان انبيا كه ترجمان وحى بر خلق مىباشند تا آنها را با توجه به اين الطاف به قرب خدا ارشاد و به كرانه اقيانوس عزّت حق و رسيدن به محضر قدس ربوبى هدايت كنند ، بالاتر است خداوند از آنچه را كه مشركان مىگويند :
و ان تعدّوا نعمت اللّه لا تحصوها انّ الانسان لظلوم كفّار .