بحث اول بهترين تعريفى كه درباره استعاره گفته شده
اين است كه استعاره به كار بردن لفظ است در معنايى غير از آنچه كه لفظ براى آن قرارداد شده است ، به منظور مبالغه در تشبيه . با قيد اوّل كه در تعريف آورديم ( استعمال لفظ در غير معناى قراردادى ) ، از حقايق سه گاه لغوى و عرفى و شرعى احتراز كرديم و با قيد دوّم ( به خاطر مبالغه ) ، آن را از ساير انواع مجاز ممتاز نموديم .
گرچه مستعار صفت لفظ است ولى ابتدا معناى مستعار را در نظر مىگيريم و سپس لفظ آن را به كار مىبريم و اين مطلب به دو گونه زير توضيح داده مىشود :
[ 64 ] اين مثل در ميان عرب رايج است و از آنجا گرفته شده است كه يكى از سلاطين عرب به نام جذيمة بن الابرش پدر زبّاء ملكه جزيره ، را كشت . زبّاء براى خونخواهى پدر حيلهاى انديشيد و كسى را نزد جذيمه فرستاد كه زن ناگزير از شوهر است . جذيمه خوشحال شد و با چند نفر از رجال خود به سوى جزيره حركت كرد . مشاورى داشت بسيار زيرك به نام قصير بن سعد لخمى . قصير جذيمه را گفت با اين كه ملكه جزيره خون پدرش را از تو طلبكار است مصلحت نباشد كه با تعدادى اندك بر آنان وارد شوى جذيمه پند قصير را نشنيده ، به خيال مزاوجت با زبّاء وارد جزيره شد . به محض ورود او را گرفتند و با يارانش كشتند . قصير بر اسبى تيزتك كه براى خود تهيّه ديده بود سوار شد و فرار كرد . از آن پس جمله : لو كان يطاع لقصير امر ، ضربالمثل شد .
ترجمه نهج البلاغه انصارى .
[ 118 ]
1 چنانچه لفظ استعاره را بدون انتقال معنايش به كار ببريم در اين صورت استعاره نيست و علم منقول ناميده مىشود مانند لفظ يزيد و يشكر كه معناى اين دو كلمه براى شخص خاصّى در نظر گرفته نشده ولى لفظ آن به كار برده شده و در اين صورت يزيد و يشكر اسم است براى فرد معيّنى .
2 عقلا معتقدند كه به كار بردن استعاره در فهم معنا از حقيقت رساتر است زيرا ضمن استعاره انتقال معنا به صورت مبالغه صورت مىپذيرد و اگر انتقال معنا نباشد و صرفا انتقال لفظ باشد مبالغهاى در كار نخواهد بود .