بحث دوّم در تفسير آيه : اَ وَ لَمْ يَرَ الّذينَ كَفَرُوا اَنَّ السَّمواتَ وَ الاَرَضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما
دانشمندان اقوال مختلفى به شرح زير دارند :
1 ابن عبّاس و ضحّاك و عطاء و قتاده گفتهاند : آسمان و زمين شئ واحدى بودند ، خداوند ميان آنها در فضا فاصله انداخت .
2 كعب گفته است : خداوند آسمان و زمين را آفريده و بعضى را روى بعضى قرار داده بود ، سپس بادى را آفريد و به وسيله آن آنها را از يكديگر جدا ساخت .
3 مجاهد و سدى گفتهاند كه آسمانها طبقه واحدى بودند خداوند آنها را از هم گسيخت و هفت آسمان قرار داد و زمين را نيز چنان كرد .
4 عكرمه ، عطيّه و ابن عبّاس به روايت ديگرى كه از او نقل شده است گفتهاند : معناى اين كه آسمان بسته بود ، اين است كه آسمان نمىباريد و معناى اين كه زمين بسته بود اين است كه گياه در آن نمىروييد . پس خداوند آسمانها را به وسيله باران و زمين را به وسيله گياه شكافت . اين نظر را دنباله آيه . . . وَ جَعَلْنا مِنَ الماءِ كُلَّ شىءِ حَىّ تاييد مىكند . نظير همين آيه است سخن حق تعالى : فَفَتَحنْا اَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ [ 33 ] و آيه ديگر : « وَ الاَرْض ذات الصّدع » و كلام ديگر حق متعال : « انّا صَبَبْنا الْماءَ صَبًّا ثُمَّ شَققْنا الاَرْضَ شَقّاً فَاَنْبَتْنا فيها حَبّاً [ 34 ]
[ 32 ] سوره حاقه ( 69 ) : آيه ( 17 ) : و عرش پروردگارت را در آن روز هشت ملك برگيرند .
[ 33 ] سوره قمر ( 54 ) : آيه ( 11 ) : درهاى آسمان را گشوديم و سيلابى از آسمان فرو ريختيم .
[ 34 ] سوره عبس ( 80 ) : آيه ( 25 و 26 ) : ما آب فراوانى از آسمان فرو ريختيم ، سپس زمين را از هم شكافتيم و در آن دانههاى فراوان رويانديم .
[ 328 ]
5 بعضى از دانشمندان گفتهاند : معناى كلام خداوند : كانتارتقا ، اين است كه امور به طور كلّى در علم خداوند و لوح محفوظ وجود داشت و اين كه فرموده است : ففتقناهما ، اشاره به اين است كه در وجود تحقق يافتند و از يكديگر متمايز شدند . اين قول مناسب سه قول اول است و مىتواند تحقيقى براى آنها باشد . اين دانشمندان گفته كعب را كه معتقد بود خداوند بادى را ميان آسمانها آفريد ، بر امر خدا حمل كرده و باد را از جهت مشابهت با امر خدا استعاره دانستهاند .
6 بعضى گفتهاند كه معناى رتق در اين آيه منطبق شدن دايره معدل النهار بر بروج است ، بنابراين فتق ميلى است كه بروج افلاك به آن دايرند . اينان در تأييد گفته خود قول ابن عبّاس و عكرمه را آوردهاند . ابن عبّاس و عكرمه معتقد بودند كه معناى رتق آسمان اين بوده است كه نمىباريده ، و معناى رتق زمين اين بوده است كه گياهى نمىرويانده . بنابراين معناى رتق و فتق به همين معنى كه ذكر كرديم اشاره به اسبابى دارد كه قول ششم از آن حكايت داشت ، زيرا انطباق دو دايره كه همان رتق يا بسته بودن دو آسمان است موجب نباريدن باران و خراب شدن عالم پايين مىگرديد و آشكار شدن ميل كه همان فتق است موجب به وجود آمدن فصول ، باريدن باران ، روييدن گياهان و ساير انواع تركيبات مىشود .
با دانستن توضيحات فوق روشن مىشود كه سخن امام ( ع ) ثمّ فتق ما بين السّموات العلى ، موافق سه قول اوّل و قول پنجم است ، هر چند تحقيق براى فهميدن اين حقيقت بيشتر لازم است ، امّا قول ششم هيچ مناسبتى با قول امام ( ع ) ندارد . به اين شرح كه سخن امام ( ع ) « ثمّ فتق . . . » در معرض بيان چگونگى خلق عالم بالاست و به همين دليل جمله بعد از اين كلام را با « فا » آورده و فرموده است : فملأ هنّ اطوارا من ملائكته . رتق و فتق در قول ششم متأخّر از بحث اجرام علوى آمده است . با اين كه ظهور ميل به هيچ وجه بر وجود
[ 329 ]
فرشتگان آسمانى و سكنا يافتن آنها در آسمانها قبول تقدّم نمىكند .