بحث اوّل : اين بحث درباره سه امر است : تعريف ، امكان وقوع ، وجود داشتن مشترك
الف مشترك عبارت است از يك لفظ كه براى دو حقيقت مختلف يا بيشتر وضع شده باشد بنابه قرارداد اوّلى و با اين خصوصيّت كه دو بار و براى دو معناى مختلف وضع شده باشد ، قيد اين كه براى دو معنى مختلف وضع شده باشد اسمهاى مفرد [ 12 ] را از تعريف خارج مىكند . قيد اين كه لفظ براى شىء قرار داده شده باشد استعمال لفظ را در معناى مجازى از تعريف خارج مىكند ، و شرط اين كه به دو وضع براى دو حقيقت قرار داده شده باشد مشترك معنوى مانند كلّى متواطى ( مفهوم انسان ) را از تعريف خارج مىكند ، زيرا مشترك معنوى هر چند بر حقايق مختلف اطلاق مىشود ولى نه از آن جهت كه مختلفند ، بلكه از آن جهت كه در معناى واحدى مشتركند به كار مىرود .
ب امكان به كار بردن مشترك از جهاتى است .
1 قرارداد لفظ براى مقصودى تابع غرض گوينده است . گاهى انسان مىخواهد براى اشخاصى مطلبى را مفصّل بيان كند و گاهى به خاطر اين كه تفصيل موجب فساد نشود به اجمال مىپردازد .
2 بسيارى از مواقع گوينده به درستى دلالت يكى از دو معناى لفظ مشترك اطمينان دارد ، امّا نمىداند كه كدام يك از دو معنى مقصود است ، ناگزير لفظ مشترك را به طور مطلق به كار مىبرد بدين خاطر كه اگر تصريح كند ممكن
[ 12 ] در اينجا منظور از اسمهاى مفرد كلماتى هستند كه فقط براى يك معنى وضع شدهاند مانند : قلم ،
كاغذ . . . .
[ 60 ]
است دروغ گفته باشد و اگر سكوت كند ممكن است بىاطلاع تلقى شود .
3 جايز است كه لفظى را قبيلهاى براى معنايى ، و قبيلهاى ديگر براى معناى ديگر وضع كرده باشند و سپس اين دو وضع مشتبه شوند و علّت وضع آنها براى دو معنى پوشيده بماند .
ج وجود داشتن لفظ مشترك در زبان به ضرورت روشن است ، زيرا از خاصيّت لفظ مشترك اين است كه هر گاه به كار رود ، ذهن به يكى از دو معنى منتقل نمىشود كه از معناى ديگر منصرف شود ، بلكه به هنگام شنيدن لفظ در تعيين مقصود تا حضور قرينه تعيين كننده مردّد مىماند و اين يك واقعيّت است ، مانند لفظ « قرء » كه در اصطلاح شريعت براى دوران حيض و پاكى زنان قرار داد شده است . هرچند از جهت فراوان به كار رفتن لفظ در يكى از دو معنى ،
آن معنى در نزد بعضى شيوع بيشترى پيدا مىكند ولى چون در همه ذهنها اين چنين نيست بازهم مشترك باقى مىماند .