فرموده است : فمنى النّاس لعمر اللّه بخبط و شماس و تلوّن و اعتراض
اين سخن امام ( ع ) اشاره دارد به مبتلا شدن مردم به دست مردى كه در اعمال و حركاتش مردّد و دو دل بود و « خبط » را به عنوان كنايه از امور ياد شده و « شمّاس » كنايه از طبيعت خشك و خشن عمر مىباشد و تلوّن و اعتراض كنايه از اين است كه عمر از نظر اخلاقى حالات گوناگونى داشت و مستقيم نبود . اين كلام امام ( ع ) داراى چندين استعاره است و وجه مشابهت اين است كه اعمال عمر شبيه شتر و اسبى است كه طول راه را به صورت زيگزال و نامنظّم كه كنايه از اضطراب و ترديد است طى كند ، زيرا او در اعمالش منظّم نبود و مردم گرفتار اعمال نامنظّم او بودند و شكّ نيست كه عمر سختگير و پرهيبت بود و بزرگان صحابه از او پرهيز مىكردند .
بعد از مرگ عمر ابن عباس در مورد مسألهاى كه عمر به خطا حكم كرده بود اظهار نظر كرد ، به او گفتند كه چرا در زمانى كه عمر زنده بود نگفتى ؟ جواب داد عمر مردى مهيب بود و هيبت او مانع اظهار نظر من شد .
قول ديگر اين است كه سخن امام ( ع ) اشاره به گرفتارى مردم است كه نظم كار آنها متزلزل شد و اختلاف كلمه پديد آمد و به علّت همين تفرقه ، زندگى آنها نامنظّم شد .
پس از بيان خصلتهاى سختگيرانه عمر ، امام ( ع ) بيان مىدارد همان گونه
[ 518 ]
كه با اوّلى صبر كرد با دوّمى نيز صبر كرد و در ضمن ، دو امر را با توضيح زير متذكر مىشود :
1 طولانى شدن مدّت محروم بودن آن حضرت از امر خلافت .
2 سختى اندوهى كه به خاطر از بين رفتن حقّش به آن مبتلا بود و معتقد بود كه فوت حق خلافت از وى ، موجب به هم خوردن نظام دين و عدم اجراى صحيح اسلام بوده است و هر يك از اين دو امر مستلزم بخشى از آزارى بوده است كه صبر در مقابل آنها نيكو بود .