فرموده است : كائن لاعن حدث موجود لاعن عدم
كائن در عبارت فوق اسم فاعل كان است و كان در لغت به سه صورت استعمال شده است .
1 كان به صورت فعل ماضى افاده حدث و زمان مىكند ، اين كان در عرف علماى نحو كان تامّه ناميده مىشود مانند : اذا كان الشتاء فادفئونى [ 28 ] . در اين مصرع كان به معناى حدث و وجد آمده است .
2 كان تنها بر زمان دلالت كند و براى دلالت بر حدث نيازمند خبرى باشد تا معناى آن را كامل كند . در عرف دانشمندان نحو اين كان را ناقصه مىگويند و
[ 28 ] هر گاه زمستان فرا رسد مرا گرم كنيد .
[ 279 ]
بيشتر مواردى كه كان به كار مىرود ناقصه است مانند اين سخن حق تعالى : اِنَّ ابراهيمَ كانَ اُمَّةً قانِتاً للَّه [ 29 ] .
3 كان خالى از دلالت بر حدث و يا زمان باشد ، مانند قول شاعر : و على كان المسومة العراب [ 30 ] كان زايده است و تقدير كلام على المسمومة العراب است .
پس از دانستن معانى كان و موارد استعمال آن بدان كه كائن به چيزى گفته مىشود كه نبوده و وجود يافته است و چون آن شىء ، ذات مقدس حق تعالى مىباشد و ذات حق منزه از زمان است ، بنابر اين محال است كه مقصود از كائن در عبارت امام ( ع ) ( كون ) دلالت كننده بر زمان باشد و چون حضرت فرمودهاند كائن لا عن حدث محال است كه ( كون ) دلالت كننده بر حدث كه همان مسبوقيت به عدم است باشد با توجّه به بطلان اين كه بودن خداوند مستلزم زمان و مسبوقيّت به عدم باشد . بنابر اين كائن جز بر وجود خالى از زمان و حدث دلالت نمىكند و به همين معناست گفته حق تعالى : وَ كَانَ اللَّه غَفُوراً رَحيما [ 31 ] و مانند فرموده حضرت رسول ( ص ) : كان اللّه و لا شىء يعنى خدا بود در حالى كه هيچ چيز نبود .
شرح كلام حضرت كه فرمود : موجود لا عن عدم ، مقصود اين است كه وجود خداوند حادث نيست . توضيح اين كه موجود از آن جهت كه موجود است ،
يا وجودش مسبوق به عدم و حاصل از عدم مىباشد كه چنين موجودى را حادث مىگويند ، يا مسبوق به عدم و حامل از آن نيست ، چنين موجودى را قديم مىگويند . اثبات اين حقيقت كه خداوند وجود مسبوق به عدم نيست بدين شرح است : اگر خداوند حادث باشد ممكن خواهد بود و اگر ممكن باشد
[ 29 ] سوره نحل ( 16 ) : آيه ( 120 ) : ابراهيم به ( تنهايى ) يك امّت بود مطيع فرمان خدا
[ 30 ] اسبهاى پسران بنى بكر بر اسبهاى نشاندار عرب كه در چراگاه رهانيد برترى دارد .
[ 31 ] سوره نساء ( 4 ) : آيه ( 96 ) : خدا آمرزنده و مهربان است .
[ 280 ]
واجب الوجود نيست ، در نتيجه اگر خداوند حادث باشد واجب الوجود نيست ليكن خداوند واجب الوجود است ، پس حادث نيست .
نتيجه فوق بر اساس صغرى و كبراى منطقى و ادلّه خداشناسى حاصل شده است . دوّمين فراز سخن امام ( ع ) : موجود لا عن عدم ، هر چند معناى بخش اوّل كلام وى : كائن لا عن حدث را تأكيد مىكند ولى مقصود از بخش اوّل كلام امام ( ع ) چيز ديگرى است و آن آموزش دادن مردم براى به كار بردن لفظ « كون » براى خداوند متعال است ، تا اين كه به مردم بفهماند كه معناى « كون » آنچه به ذهن مىآيد « حدث » نيست . احتمال ديگر اين است كه مقصود امام ( ع ) از قسمت اوّل : كائن لا عن حدث ، نفى حدوث ذاتى يا اعمّ از حدوث ذاتى و زمانى باشد و مقصود از بخش دوم نفى حدوث زمانى باشد .