بحث دوّم : در اقسام مشترك
دو مفهوم لفظ مشترك به اقسام زير تقسيم مىشود :
1 دو مفهوم يا دو معناى متفاوت دارند و يا دو معناى نزديك به هم . دو معناى متفاوت مانند پاكى و حيض كه دو معناى متفاوتند براى لفظ مشترك « قرء » . دو معناى نزديك به هم در ابتدا به دو قسم تقسيم مىشود : يا يكى جزء ديگرى هست يا خير .
الف نوع اوّل كه يكى جز ديگرى هست مانند لفظ ممكن كه بر دو مفهوم غير ممتنع و غير ضرورى دلالت مىكند ( غير ممتنع و غير ضرورى جزء مفهوم ممكناند ) .
ب نوع دوّم كه يكى جزء ديگرى نيست خود دو قسم است : يك مفهوم يا علّت است براى ديگرى و يا صفت در صورتى كه علّت باشد براى ديگرى مانند
[ 61 ]
واجب بالذّات كه علّت است براى واجب بالغير ( شاهد لفظ واجب است كه در هر دو مشترك است ) . در صورتى كه صفت باشد مانند لفظ اسود كه به عنوان اسم بر شىء كه داراى سياهى است اطلاق مىشود دو تذكّر : تذكّر اوّل هر گاه لفظ اسود به مفهوم ديگر سياهى . مانند « قار » اطلاق شود از اين جهت مفهوم تشكيكى دارد و اگر لفظ اسود را به عنوان اسم به كار بريم با مفهوم قار مفهوم اشتراكى دارد .
تذكّر دوم امام فخر رازى جايز نمىداند كه لفظ واحدى براى دو معناى متناقض قرار داده شود ، به اين دليل كه مشترك مفيد معناى ترديد است و ترديد درباره معناى نفى و اثبات براى هر كسى امرى است روشن .
به نظر امام فخر از دو جهت اشكال وارد است : اوّلا از موجباتى كه براى آوردن لفظ مشترك ذكر كرديم موجباتى بودند كه همه موارد را در بر مىگرفت و اختصاص به بعضى از مفاهيم نداشت . ثانيا هر گاه جايز باشد كه لفظ واحدى براى دو معناى ضدّ كه در حكم دو نقيض است قرار داد شود ، مانند لفظ قرء براى پاكى و حيض كه زن به هر حال يكى از اين دو حالت را دارد . و ترديد در آن حكمفرماست ( در حكم نقيض ) ، چرا وضع لفظ براى دو معناى نقيض جايز نباشد ؟