بحث دوّم منظور ابتدائى از وضع الفاظ مفرد بيان مسمّاى آنها نيست ،
زيرا افاده معناى مفرد از الفاظ مفرد منوط به دانستن اين است كه آن الفاظ براى آن مسمّاها قرار داده شدهاند و اين در صورتى است كه مسمّا قبل از وضع براى آن شناخته شده باشد حال اگر بگوييم فهم مسمّا متوقّف بر وضع لفظ است دور پيش مىآيد و دور محال است . بنابر اين بايد گفت مقصود اوّليه از وضع الفاظ مفرد توانا شدن انسان بر فهم تركيب مسمّاها به وسيله تركيب الفاظ مفرد مىباشد .
ممكن است كسى بگويد دورى كه درباره لفظ مفرد گفته شد در مورد تركيبات نيز صدق مىكند زيرا الفاظ مركّب معنى نمىدهد مگر زمانى كه قرارداد الفاظ براى آن معانى دانسته شده باشد ، و نيز اگر بخواهيم آن معانى را از آن الفاظ استفاده كنيم دور پيش مىآيد .
در پاسخ مىگوييم : ما اين مطلب را قبول نداريم كه الفاظ مركب معنى نمىدهند مگر اين كه بدانيم آنها را براى آن معانى وضع كردهاند . توضيح اين كه هر گاه ما وضع هر يك از الفاظ مفرد را براى معانى آن بدانيم و الفاظ مفرد با حركات مخصوص پشت سر يكديگر به گوش برسد ، معانى مفرد آنها در ذهن ما
[ 89 ]
ترسيم مىشود و اين مستلزم دانستن نسبت بعضى به بعضى از طريق لزوم عقلى است و همين است معانى تركيب . پس روشن شد كه فهميدن معانى مركّب متوقف بر دانستن قرارداد الفاظ مركّب براى آنها نيست .