بحث چهارم در مراتب تشبيه از جهت خفا و ظهور مىباشد
گاهى مبناى تشبيه تخيّل است و مشبّه وجود خارجى ندارد مانند تشبيه كردن شقايق به پرچمهاى ياقوتى كه بر بالاى نيزههاى زمرّدين افراشته شده باشند ( پرچم ياقوتى و نيزه زمردى وجود خارجى ندارد ) .
گاهى تشبيه به امرى مىشود كه وجود خارجى دارد در اين صورت هيأت تركيبى تشبيه كم و بيش در خارج وجود دارد چنان كه در مقايسه ميان سروده زير :
[ 62 ] شخص به دار آويخته به عاشقى مىماند كه روز خدا حافظى با معشوقش ، آغوش مىگشايد يا مانند شخصى مىماند كه هنوز خوابش كامل نشده از خواب بلند مىشود و همراه خميازه دستهاى خود را باز مىكند .
[ 116 ]
كانّ اجرام النجوم لوامعا
درر نثرن على بساط ازرق
و قول ذى الرّمه كه مىگويد : « گويا آسمان بساط نقرهاى است كه طلا نشان شده باشد . » ملاحظه مىشود كه تشبيه اوّل در خارج كمتر اتفاق مىافتد . به همين دليل تشبيه اوّل از تشبيه دوّم از ذهن دورتر است و هيأت تركيبى تشبيه اول كه عبارت است از درهايى كه بر فرش كبود رنگ افشانده شده باشد كمتر تحقق پيدا مىكند از نقره طلا كارى شده و هر گاه چيزى وقوع خارجيش اندك باشد دورتر از ذهن و تشبيه به آن لذتّبخش و شگفت انگيز است .